رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۱۶ مطلب با موضوع «زندگی» ثبت شده است

بدبختی

۲۲
بهمن

بعضی رفتارها وجود دارند در بین افراد مختلف، که از نظر ظاهری مشترک اند ولی خاستگاه و منشأ متفاوتی ممکنه داشته باشند؛ مثلاً از هر 10 نفر، مثلاً 16 نفرشان عاشق می شوند این روزها؛ (نمیخواهم بر سر لفظ "عاشق" چالش کنم؛ مسامحتاً همین که ملت در خیابان به آن عشق میگویند مرادم بود)؛ در این بین، هم عاشق دلسوخته دیده میشود، هم بعضی بوالهوس ها و هم بعضی آدم هایی که برای پاسخ بسیار عادی به نیاز عاطفی و... عاشق شده اند؛ همه را ما عاشق خطاب می کنیم معمولاً؛ اما اگر کمی با مقوله مشاوره ازدواج و این حرف ها مرتبط باشید، قطعاً می دانید:
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه، هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا


در این بین، کل این متن دارد هی به خودش فشار می آورد که بگوید بدا به حال آنهایی که کمی خاص اند و با عوام، در یک گروه قرار می گیرند و می شنوند هر آنچه که به عوام گفته می شود را بدون آن که عذری متوجه شان باشد...


  • ضیاءالدین

حسب حال 1

۱۲
شهریور
خدایا...
معبودا...
من آن قدر کوچک و جاهلم که به محض برخورد با امری خیر، هرچند کوچک، بهانه ی داشتنش را به درگاه تو می آورم؛ هرچند آن خیر، بالاترین خیر ممکن برایم نباشد؛ چرا که پای جهل من را توان بالارفتن از نردبان تدبیر و تقدیر و حکمت تو نیست؛ و علم و حکمت تو نیز اجل است از آن که بندگانی چون من، توان فهم آن را داشته باشند...
اما تو چنانکه بر خود رحمت را واجب فرمودی، با تمام بدی ها و کاستی هایم، همیشه بهترین ها را بر من ارزانی فرمودی...
سپاس تو را است؛ چنانکه هیچ کسی را جز تو نسزاید...
امروز و فردا و فرداهایم را نیز به رحمت و کرمت، بر من بهترین ها را ارزانی فرما که تنها داشته ی من تویی و تنها ملجأ و یاور من تویی و جز تو را یاور داشتن سزا نیست.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...


پ.ن: نمیدانم اینها مناجات خاصی باشد یا نه، چیزهایی بود که از ذهنم می گذشت؛ حکماً از مجموعه ادعیه ای که تا بحال دیده ام تشکیل شده باشد:)
  • ضیاءالدین

بساز ای هم نوا...

۲۳
فروردين
برگشته ام...از مناطق زلزله زده کاکی...باید بنویسم شرحش را انشالله...(ادامه دارد...)
  • ضیاءالدین
سنتی هست توی فامیل پدری:سمنوی سفره عید همه رو،عمه بزرگ درست میکنه و میفرسته; خدا بیامرزدشون،امسال خودشون بین ما نیستند، اما سمنوها از همون خونه بیرون میاد هنوز.
دیروز 3تا ظرف سمنو آوردند برای ما: یعنی خودمان(من، ابوی و والده مکرمه)،داماد(و البته آبجی محترمه بنده) و عروس خانه(و اخوی ما)!
مادر گفت: "سال قبل،2 تا بود،امسال 3تا; خداکنه سال بعد4تا باشه"
و بعد همه به من نگاهی انداختند...
با خودم گفتم "سمنو دست خداست;هرچی اون بخواد..."


samanu

*فاتحه ای بخوانید برای عمه مرحومم...برای همه آنهایی که نوروز قبل کنارمان بودند و...
**ضمناً این گذاره حکیمانه بنده را هم کلی در نظر بگیرید.

یک سال بعد نوشت: سمنو دست خداست؛ اما سمنوی من را انگار به دست دیگری دادند؛ نوش جانش باشد؛ هر چه باشد ما هم خدایی داریم!
  • ضیاءالدین

رفتن و نرسیدن

۱۸
اسفند
"کسی که میخواهد به مقصد برسد، باید:
1-هم راه برود
2-هم از راه برود
3-و در راه شروع کند
وگرنه رفتن تنها، بدون نتیجه است"


راه

پ.ن:ع.ص،کتاب مسولیت و سازندگی،انتشارات لیله القدر
  • ضیاءالدین
باء بسم الله...یعنی اینکه توکل میکنی و بند پوتین ها را محکم میکنی...
میخواهم باء بسم الله را بیاد صاحبان این سرزمین بگویم...
همان ها که نیازی به بال نداشتند...با همان پوتین های کهنه به آسمانها رفتند...
بسم رب الشهداء...
putin-kohne
  • ضیاءالدین