رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روحانی» ثبت شده است

بگذارید خیلی بی مقدمه وارد متن اصلی نظر دادنم بشوم:

مستند برادران با سناریو و تدوین و ایده ی بسیار خوبی که داشت و البته منابع آرشیوی که به جا به کار برده شده بودند،برای چشم برنداشتن از صفحه ی تلویزیون همه ی آنچه لازم بود را با خود داشت.

به نظرم در این وانفسای مستندسازی جبهه انقلاب که الحمدلله از نظر تعداد روز به روز مستندساز بیشتری داریم و ان شاءالله از نظر کیفیت هم بهترتر بشوند همه با هم، دیدن همچو مستندی واقعاً امید انسان را به آینده ی این عرصه، بسیارتر می کند.


دیدن فیلم مستند پرتره، این روزها برای مردم کار خسته ای کننده ای است در بیشتر موارد به نظرم. یکی از علتها هم این است که اغلب یک سیر خطی و کلیشه ای را دارند که آقا یا خانمی که موضوع فیلم است از همان اول در خانواده ای اهل فضل و هنر و مذهبی متولد می شود و مدارج ترقی را یکی بعد از دیگری پشت سر میگذارد و آخر کار هم با دستخط آن آقا یا خانم و کاغذی که یادداشت و امضایی در آن دیده می شود فیلم به خوبی و خوشی تمام می شود و فقط مسئله اینجاست که آن لحظه ای که آقا یا خانم موضوع فیلم دارد فیلم را با امضایش متبرک و تأیید می فرماید، اساساً بیننده ای پای فیلم دیگر نمانده است جز پدر و مادر سازنده ی فیلم که اگر زنده باشند، سعی میکنند معرفتی به قول ما، فیلم را ببینند و بعد هم قربان صدقه ی نوگل باغشان بروند که همچو گلی به سر مملکت زده است.(*)

مستند برادران

فیلم مستند برادران اما این وسط همان اول کار غیرخطی بودن خودش را خیلی با غرور و آرامش خاصی صراحتاً اعلام می کند. ایجاد سوال در ابتدای فیلم و شاخ و برگ دادن موضوعات مرتبط، به قدر ارتباط تان، باعث می شود کنجکاوی که مثل کرم به جان بیننده ی محترم افتاده، لحظه ای به سکون نرسد و مدام طرح داستان های جدیدی که کارگردان ترتیب شان را داده، دمای فیلم و گرمای آن را حفظ می کند: اغتشاشات سال 88، تجاوز رژیم اشغالگر صهیونیستی به لبنان تا خود بیروت و بعد ماجرای زندگی برادران لبنانی، جنگ ایران و عراق، نبرد با قاچاقچی های سیستان و بندرعباس و...، و دوباره برگشتن به ماجرای اغتشاشات ضدوطنی افراد به ظاهر وطنی در سال 88 و بعد شکل گیری داعش و نبرد با آنها و باز برگشتن به نقطه ی پیوند با برادران لبنانی! مهارتی که شهرزاد قصه گوی هزار و یک شب به داشتنش معروف شده است: داستان درون داستان؛ حادثه در دل حادثه؛ معما در دل معما.

ترتیب ورود به داستان های مختلف و البته موالات شان که بی وقفه و معطلی و بدون آب بستن به فیلم انجام می شود، باعث می شود بیننده احساس کند که اگر یک لحظه کانال را بخواهد عوض کند یا پیامکی که برایش رسیده را بخواهد ببیند و فیلم را متوقف نکرده باشد، چیزهایی را از دست خواهد داد که تا زمانی که شب بخواهد سر به بالش بگذارد ذهنش را مشغول میکند.

تعلیق ناشی از داستان در داستان بودن فیلم و حضور دائم سوالِ ابتدای فیلم تا آخر کار، احساس کشفی به مخاطب می دهد که به خودی خودش لذت حل مسئله و احساس موفقیت را برای او خواهد داشت.

ایده ی اصلی فیلم حول "برادر" بودن سوژه ها هم عامل خاصی بود به نظرم که جا دارد متنی اساسی درباره اش گفته شود. تیزبینی صاحب این ایده، جای تحسین های مفصلی دارد حقیقتا.

پوستر فیلم مستند برادران

همه ی اینها در کنار صدای گوینده ی کارکشته ی گفتار متن، که از نظر جنس صدا بسیار مناسب و به جا صدا و لحنش انتخاب شده است، ترکیب دلچسبی را به مخاطب هدیه می کند که می شود اسمش را گذاشت لذت دیدن یک فیلم مستند بلند و غیرخسته کننده و بلکه جذاب و برانگیزاننده!

ترجیح می دهم چیزی از آن چه فیلم می توانست داشته باشد و نداشت، نگویم. چون چیز با اهمیتی به نظرم از قلم انداخته نشده است و حتی تیتراژ پایانی هم خوب کار شده بود. و امیدوارم سازنده ی فیلم از من بگذرد که محاسن کارش را اینقدر گنگ و کم مایه با این زبان کم توان بیان کرده ام و البته باید بگویم مسائل محتوای فیلم، جای بیشتری برای تعریف کردن و تحسین کردن دارد که نسبتاً سربسته ماند در این متن زبان‌بسته‌ام.

در یک کلام، باید بگویم این فیلم حقش است که از طرف بچه حزب اللهی ها به شدت و قوت حمایت شود و در جاهای مختلف بازپخش شود و اگر کسی توانست، پیشانی کارگردان فیلم را ببوسد و به او بگوید منتظریم تا باز هم زبان حزب اللهی ها باشی! زبان خوش بیان و گویای حزب اللهی ها! از این زبان های خوش بیان و گویا خیلی بیشتر لازم داریم.


مهدی نقویان


(*) قصدم علت یابی ضعف فیلم های مستند پرتره نبود، وگرنه حرف های مفصل تری برای نقد وضع موجود مستندهای پرتره داشتم که اینجا اگر می آمد، درازگویی می شد و مخاطب بنده ی خدا چه گناهی کرده که بخواهد این چیزها را ذیل متن حاضر بخواند؟



درباره ی این مستند، این ها را هم بخوانید تا ضعف نوشته ی حاضر کمتر در خاطرتان بماند:
«برادران»؛ شیر سامرا در لانه جاسوسی فتنه‌گران!

مستندی درباره ی برادری؛ یادداشت دوست نکته بینم، احمد احمدی

گفتگو با کارگردان فیلم مستند برادران، مهدی نقویان


خبرگزاری فارس هم چیزی درباره ی این مستند نوشته بود که می خواستم آن را هم این جا پیوند بزنم، اما به دلیل ضعف های متن و البته دفاع ضعیف و بعضاً ضربه زننده ای که به فیلم داشت، ترجیح میدهم تبلیغ آن را نکنم. خواستید بخوانید خودتان زحمتش را بکشید و پی بگیرید. البته همین جا خدمت تان عرض کنم که اگر نخوانیدش، چیزی را از دست نمی دهید به نظرم.

  • ضیاءالدین
خبر، چندان دور از انتظار نبود:

همانطور که عکس العمل رئیسِ جمهورِ محترم هم همان بود که بیش از آن، از او انتظار نمی رفت:
طبیعتاً قصدم از نوشتن این متن، آن نیست که بخواهم سطح همگون بودن نسبت زیبای بین "تحریم شدن دوباره توسط امریکا" و "ادامه ی روند تولید موشک های بالستیک" را توضیح بدهم.
صرفاً می خواهم به این نکته اشاره کنم:
همانطور که وقتی به قول خودشان برجام و مذاکرات نتیجه داد(!!!) همین طور تأکید کردند که "مردم به تعامل با دنیا(!)" رأی داده اند و این قبیل چیزها، اما باید گفت باور کنید که "مردم به تو سری خوردن و هیچ نگفتن" رأی نداده اند!

داستان ساده است؛ در واقع ما برجامی را پذیرفتیم که :
نتیجه ی اجرایش "ادامه ی تحریم ها" است و
نتیجه ی لغو اجرایش "ادامه ی تحریم ها" است.

اگر برجام بخواهد اجرا شود، که شده است و ما چندین تن اورانیوم را برای فروش گذاشته ایم در دکان چهاردهنه ی اورانیوم فروشی مان که سر پیچ جامعه ی جهانی حضرات افتتاحش کرده ایم و مدتهاست غنی سازی مان را تعطیل کرده ایم و کلی از نیرو انسانی صنعت هسته ایِ بدبوی مان را فرستاده ایم که در کنار همسرشان به کارهای خانه شان بیشتر بپردازند، نتیجه ی چنین اجرایی را شاهد هستیم: وضع روزانه ی تحریم های جدید!

اگر برجام بخواهد اجرا نشود، یعنی مثلاً بخواهیم به خاطر اقدامات "بی ادبانه؟ جسارتانه؟ تو رو خدا نکنیدانه؟" یا هر چیزی که اسمش را قرار است بگذارند، به شورای فلان که خودشان معین کرده اند شکایت ببریم، ته ِ ماجرا می شود مکانیزم ماشه ای که خودمان قبلاً تفنگش را مسلح کرده ایم با دستان خودمان! و تهِ مکانیزم ماشه هم می شود بازگشت تحریم هایی که هنوز البته جایی نرفته اند که بخواهند بازگشت فرمایند!!!

به هر حال، طبیعی است که وضع آن بنده خدایی که ادعای حل مشکلات را داشت، حالا چه در 100 روز، 1000 روز یا هر چند هزار روز که فکر میکنند ممکن است بتواند کاری کند، حال کسی است که روی اره نشسته باشد! بهترین راه همانا حفظ وضع موجود است؛ یعنی مثلاً داریم موشک می سازیم؟ حالا که تحریم اضافه می شود باز هم موشک می سازیم! و موارد مشابهی که باز هم انتظارش را باید بکشیم.


پ.ن: راستی خسته نباشیدی هم باید به وزارت خارجه گفت، حقیقتاً محکوم کردن این اقدام امریکایی ها، کاری بسیار عزتمندانه و در شأن مردم ایران بود که بزرگواران در وزارت امور خارجه با جدیت و تلاش شبانه روزی شان از عهده ی این مهم بر آمدند.
  • ضیاءالدین


و سلام علیک یوم ولدت و یوم قتلت و یوم تبعث حیا...

پ.ن: جناب آقای شیخ حسن روحانی! امروز سلمان و ابوذرها، جان شان را برای این دین دادند؛ طلحه و زبیرها با اموال مردم چه می کنند؟
  • ضیاءالدین

ایشان(که دارد دستش را تکان میدهد):
اگر شما اطلاعات، تفنگ، پول و سرمایه، سایت و روزنامه، خبرگزاری را همه را در یک نهاد جمع کردید، ابوذر و سلمان هم باشد، فاسد می‌شود. کار ما اشکال دارد، ما اشکال را باید رفع کنیم. تجمیع قدرت در یکجا فساد است.


سوالی که برای حقیر مطرح شد، این است که آیا حضور یک شخص- که احیاناً می تواند وزیری مرتبط با مقوله بازرگانی و تجارت باشد- در هیئت مدیره مثلاً 20 شرکت- که احیاناً کارشان بازرگانی و تجارت است- و اینکه همان شخص مذکور، مثلاً چند هزار میلیارد تومان سرمایه هم داشته باشد، آیا اگر همان شخص ابوذر هم باشد، فاسد نمی شود؟ سلمان باشد چطور؟

پ.ن1: ان شاءالله که وضعیت گوش آقای نعمت زاده که عمل کرده اند، بهتر شده باشد؛ سلامتی ایشان برای ما خیلی اهمیت دارد!

پ.ن2: "بسم الله الرّحمن الرّحیم
نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین می‌کنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه‌ای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظه‌ای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید"
  • ضیاءالدین
*چگونه می توان یک لیوان زهر را به خورد چند ده میلیون انسان داد بدون آنکه کسی متعرض شما شود؟

1- برای این کار، کافی است تا زهری را که قصد دارید در طول مدت معینی، یک جا قورت بدهند، در 10 برابر آن مدت معین به خورد جماعت بدهید.

2- همچنین در این روش، بهتر است تا مدام از شیرین بودن همین شربت زهر برای جماعت آن قدر بگویید تا ملت یادشان برود که شربت زهر بوده است! مثلاً بگویید می دانید این شربت شیرین که قرار است بخورید چیست؟ (مثلاً بگویید) این شربت شیرین، شربت عسلی است که در کل دنیا نظیر ندارد! [باید دقت داشته باشید که در هنگام ادای این جملات، آنقدر باید حرف عین عسل را با تلفظ عربی اش از ته حلق بیرون بدهید که همه در شیرین بودن و عسل بودن آن شربت زهر ذره ای شک نکنند!

3- اگر چنان چه حس کردید کسی ممکن است از قضیه بو ببرد، به انحاء مختلف سعی کنید اذهان را منحرف کنید؛ مثلاً یک هو از بدبو بودن جورابهایی که در مملکت تولید می شود بگویید؛ یا مثلاً یک جایگاه مدیریتی مهمی را که تعیین تکلیفش در دستان شماست، آنقدر سخیف کنید که به حرف اصلی همه ی اقشار جامعه مرتبط شود؛ و از این قبیل مسائل را آنقدر ایجاد کنید، به نحوی که هر کس بخواهد چیزی جز این مسائل را - مثلاً ماجرای زهر خودمان- ذکر کند، به "تشخیص ندادن اولویتها" متهم شود!

4- اگر چنان چه با انجام مورد شماره 3، باز هم شخص یا اشخاصی برای فریاد زدن ماجرای زهر خودمان دور هم جمع شدند یا کاری انجام دادند، تا جایی که می توانید، آن ها را ابله بخوانید؛ ایده ی اصلی این اتفاق را در قرآن، در داستان حضرت نوح می توانید دنبال کنید؛ جایی که وقتی حضرت نوح ع مردمش را به دین خدا دعوت میکند، عده ای از متنفذین قوم، پیروان نوح ع را اراذل و اوباش و ساده لوحان معرفی کردند تا هم نوح را زده باشند، هم راه نوح را، و هم آن جماعت محدود مومن به خداوند را!
به هر حال، شما باید آنقدر با اعتماد به نفس این القاب و برچسب ها را به جماعت مربوطه بزنید که با هر فحش شما، عده ای از مردم کف و سوت بزنند؛ و در عوض شما باید نشان دهید که چقدر به این حرف خودتان و حرف زدن خودتان می بالید!

5- اگر زمانی حس کردید که رهبر قوم و بزرگ مملکت، قبلاً حرف هایی زده که موجب زیر سوال رفتن ماجرا و عملی نشدن فرایند زهرخوران ملی می شود، سعی کنید از نجابت وی (همان رهبر قوم) - که باعث می شود نخواهد صراحتاً لب مطلب را بگوید و یا به هر دلیلی، به شما فرصت اصلاح داده است- حُسن سوءاستفاده را ببرید و مدام با چسباندن خودتان به وی، اینطور وانمود کنید که شما هم پیرو اصلی حرف او هستید؛ حتی هر وقت او حرفی بر خلاف برنامه های شما زد، شما هم به روی خودتان نیاورده و با صدایی بلندتر، همان حرفهای او را تکرار کنید و با شوری وصف ناپذیر از تابع بودن خودتان از سخنان وی تا آخرین قطره خون و آخرین نفس هایتان سخن بگویید و همزمان به ادامه کارهای خودتان طبق سیاست های موارد قبل بپردازید.


و در آخر، این نکته مهم را فراموش نکنید که :
بسیاری از این مردم چند ده میلیونی، به شما اعتماد زیادی دارند و هرگز احتمال نمی دهند که شما بخواهید زهرخوران برای شان راه بیاندازید؛ این اعتماد، بهترین سرمایه شماست؛ پس به نحوی باید فرایند زهرخوران را مدیریت کنید، که حتی بعد از انجام آن هم، اعتمادشان از شما سلب نشود و بتوانید احیاناً در برهه های دیگر، فرایندهای زهر خوران و یا خودسربران-فرآیندی که در آن کوشیده می شود تا شخص باور کند که با بریدن سر خود، می تواند بهتر نفس بکشد- و دیگر فرایندهایی که در هر زمان ممکن است به آن نیاز پیدا کنید را انجام دهید!
  • ضیاءالدین

مورد داشتیم چندین و چند بار متن موجود در خبر زیر -در مورد توافق نامه ژنو و مذاکره بعد از آن- را مطالعه کرده و هنوز که هنوز است معنای برخی کلمات متنش را متوجه نشده؛ از جمله کلمات زیر:

"مفید"، "سازنده"، "اختلافات اساسی"، "باقی"!


عضو ارشد ستاد مورد داشتیم افزود: یک عدد علامه دهخدای لغت نامه نویس جهت انجام پاره ای امور کشوری و لشکری مورد نیاز است!

پ.ن:عراقچی: گفت‌وگوها با 3 کشور اروپایی مفید و سازنده بود/اختلافات در موضوعات اساسی همچنان باقی است

  • ضیاءالدین

مورد داشتیم اهل خود ایالات منفصله ی امریکا؛ از اون بی سواد های بی شناسنامه ی عهد حجری اون هم از نوع بین المللی ش؛ در رابطه با توافق نامه ژنو و در واقع "تعهدنامه یک طرفه ایران" که وزارت خارجه ی دولت جناب حسن روحانی مذاکره کننده ی ارشدش را پای کار گذاشت، میگه:

آمریکا می داند شما ایرانی ها دنبال سلاح هسته ای نیستید؛ خودش این دروغ را گفته است. لذا دنبال این نباشید که به او ثابت کنید فعالیت هسته ای تان صلح آمیز است. هدف آمریکا جلوگیری از پیشرفت ایران است!

گرت پورتر، نویسنده و محقق آمریکایی کتابی بی نظیر با عنوان "بحران ساختگی: داستان ناگفته هراس از ایران هسته ای"

ستاد عالی مورد داشتیم خاطر نشان میکند به یک عدد ماله کش جهت بتونه کاری ترک های دیوار تحریم نیازمندیم!

  • ضیاءالدین

یکی از هزار طنز روزگار ما هم شده این نشریه ی "وزین"! گویا حتی معنای نام خودش را هم چندان فهم نکرده! "مردم سالاری" که البته احتمالاً مرادش صرفاً همان "دموکراسی" غربی است، خیلی مختصر یعنی "پیروزی اکثریت معتبر است! مثلا در همین ماجرای مجلس شورای اسلامی و عدم رأی اعتماد مجدد و در واقع همان استیضاح وزیر علوم دولت آقای حسن روحانی همین بساط را شاهد بودیم؛

از قضا دست اندرکاران این نشریه، همین معنای همه گیر و همه فهم را هم درک نکرده اند؛ تیتر، گویای همه ی تناقضات عقلی و درکی است به نظرم!

چرا که اساساً یا اقلیت، واقعاً اقلیت است که در آن صورت امکان پیروزی اش در رأی شماری صفر است! یا اقلیت، اصلا اقلیت نیست و بل اکثریت است، که تکلیف مشخص است!


*نیاز به گفتن نیست که مردم سالاری همان نشریه است که وقتی رئیس جمهور دهم سخنرانی اش انجام نشد، درباره ی سخنان رئیس جمهور(که ایراد نشده بود) نقد نوشت!

** حالا بعضی ها هم شاید کل نقدشان به این نشیه، تکراری بودن عکس های آقای فرجی باشد!

  • ضیاءالدین
غریب نیست برایم؛
این که کسی که باراک اوباما را با ادب می داند، برای نشان دادن ادب خودش، هر جا می رود، گوهرپرانی های بهتر از این هم کند!


پ.ن: ادب مرد به ز دولت اوست!!!
*تفاوت حرفهای احمدی نژاد با روحانی این است که احمدی نژاد با خنده حرفهایش را میزد، روحانی با عصبانیت! البته روحانی سرهنگ نیست!
  • ضیاءالدین
مورد داشتیم فرموده اند:" امروز روز برچسب زدن به یکدیگر نیست بلکه روز چسبندگی بیشتر مردم جامعه است. "
مقام ارشد ستاد "مورد داشتیم" در مورد این "مورد"، هیچ گونه اظهار نظر مستقیمی ارائه ننمود؛ گفتنیست این مقام ارشد، علت سکوت خود را، مورددار بودن سایر سخنان "مورد" مربوطه در جلسه ی مربوطه اعلام نمود و ضمناً نخواست نامش فاش شود!


پ.ن: سخنان آقای حسن روحانی در همایش انتظار و امید http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930322000416
پ.ن2: از وقتی این جمله ی گهر بار جناب حاج حسن روحانی را خوانده ام، به طرز عجیبی احساس تکلیفی مرا در بر گرفته و این جانب خود را موظف می دانم که در هر لحظه به یکی از اعضای جامعه بچسبم تا اطاعت امر جناب رئیس جمهور اعتدال و کلید و امید و تدبیر را به جای آورده باشم؛ البته ممکن است عده ای بگویند اینها را برای ریا نوشته ام اما به هر حال باید گفت این مسئله را که چسبیدن به سایر مردمان جامعه، آن هم به صورت دائم، مشکلات عدیده ای برای انسان به همراه می آورد لکن ما در راستای تحقق سخنان جناب رئیس جمهور و نشر و حفظ پیام 24 خرداد، همه این سختی ها را به جان می خریم...
  • ضیاءالدین