رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتقاد» ثبت شده است

*چگونه می توان یک لیوان زهر را به خورد چند ده میلیون انسان داد بدون آنکه کسی متعرض شما شود؟

1- برای این کار، کافی است تا زهری را که قصد دارید در طول مدت معینی، یک جا قورت بدهند، در 10 برابر آن مدت معین به خورد جماعت بدهید.

2- همچنین در این روش، بهتر است تا مدام از شیرین بودن همین شربت زهر برای جماعت آن قدر بگویید تا ملت یادشان برود که شربت زهر بوده است! مثلاً بگویید می دانید این شربت شیرین که قرار است بخورید چیست؟ (مثلاً بگویید) این شربت شیرین، شربت عسلی است که در کل دنیا نظیر ندارد! [باید دقت داشته باشید که در هنگام ادای این جملات، آنقدر باید حرف عین عسل را با تلفظ عربی اش از ته حلق بیرون بدهید که همه در شیرین بودن و عسل بودن آن شربت زهر ذره ای شک نکنند!

3- اگر چنان چه حس کردید کسی ممکن است از قضیه بو ببرد، به انحاء مختلف سعی کنید اذهان را منحرف کنید؛ مثلاً یک هو از بدبو بودن جورابهایی که در مملکت تولید می شود بگویید؛ یا مثلاً یک جایگاه مدیریتی مهمی را که تعیین تکلیفش در دستان شماست، آنقدر سخیف کنید که به حرف اصلی همه ی اقشار جامعه مرتبط شود؛ و از این قبیل مسائل را آنقدر ایجاد کنید، به نحوی که هر کس بخواهد چیزی جز این مسائل را - مثلاً ماجرای زهر خودمان- ذکر کند، به "تشخیص ندادن اولویتها" متهم شود!

4- اگر چنان چه با انجام مورد شماره 3، باز هم شخص یا اشخاصی برای فریاد زدن ماجرای زهر خودمان دور هم جمع شدند یا کاری انجام دادند، تا جایی که می توانید، آن ها را ابله بخوانید؛ ایده ی اصلی این اتفاق را در قرآن، در داستان حضرت نوح می توانید دنبال کنید؛ جایی که وقتی حضرت نوح ع مردمش را به دین خدا دعوت میکند، عده ای از متنفذین قوم، پیروان نوح ع را اراذل و اوباش و ساده لوحان معرفی کردند تا هم نوح را زده باشند، هم راه نوح را، و هم آن جماعت محدود مومن به خداوند را!
به هر حال، شما باید آنقدر با اعتماد به نفس این القاب و برچسب ها را به جماعت مربوطه بزنید که با هر فحش شما، عده ای از مردم کف و سوت بزنند؛ و در عوض شما باید نشان دهید که چقدر به این حرف خودتان و حرف زدن خودتان می بالید!

5- اگر زمانی حس کردید که رهبر قوم و بزرگ مملکت، قبلاً حرف هایی زده که موجب زیر سوال رفتن ماجرا و عملی نشدن فرایند زهرخوران ملی می شود، سعی کنید از نجابت وی (همان رهبر قوم) - که باعث می شود نخواهد صراحتاً لب مطلب را بگوید و یا به هر دلیلی، به شما فرصت اصلاح داده است- حُسن سوءاستفاده را ببرید و مدام با چسباندن خودتان به وی، اینطور وانمود کنید که شما هم پیرو اصلی حرف او هستید؛ حتی هر وقت او حرفی بر خلاف برنامه های شما زد، شما هم به روی خودتان نیاورده و با صدایی بلندتر، همان حرفهای او را تکرار کنید و با شوری وصف ناپذیر از تابع بودن خودتان از سخنان وی تا آخرین قطره خون و آخرین نفس هایتان سخن بگویید و همزمان به ادامه کارهای خودتان طبق سیاست های موارد قبل بپردازید.


و در آخر، این نکته مهم را فراموش نکنید که :
بسیاری از این مردم چند ده میلیونی، به شما اعتماد زیادی دارند و هرگز احتمال نمی دهند که شما بخواهید زهرخوران برای شان راه بیاندازید؛ این اعتماد، بهترین سرمایه شماست؛ پس به نحوی باید فرایند زهرخوران را مدیریت کنید، که حتی بعد از انجام آن هم، اعتمادشان از شما سلب نشود و بتوانید احیاناً در برهه های دیگر، فرایندهای زهر خوران و یا خودسربران-فرآیندی که در آن کوشیده می شود تا شخص باور کند که با بریدن سر خود، می تواند بهتر نفس بکشد- و دیگر فرایندهایی که در هر زمان ممکن است به آن نیاز پیدا کنید را انجام دهید!
  • ضیاءالدین
"همیشه پس از نوشتن متن منتقدانه تان، تصور کنید که رهبرتان هم آن را خوانده اند و منصفانه تصور کنید حس ایشان را."

پ.ن:تذکر به جایی که لازم بود اینجا نوشته بشود؛ توی این هیاهوی سیاسی و مجازی و... تک جملاتی نعمت اند؛ و شکر بر آن، واجب است!
پ.ن2: سابقه ام را برخی دوستان بهتر می دانند؛ کار طنز را چندین سالی میشود انجام می دهم، و آنها که نزدیک تر بوده اند، خوب میدانند که برای اینکه راضی به نشر مطلب طنزی بشوم، چندین و چند بار آن را بررسی میکنم مبادا خط قرمزهای شرعی، قانونی، اخلاقی، منطقی و آبرویی را گذشته باشد! این را گفتم تا هم توصیه ای باشد برای بقیه و هم این که بگویم با این وجود اما آن جمله ی بالا، جمله ی به جایی بوده است!
  • ضیاءالدین
غریب نیست برایم؛
این که کسی که باراک اوباما را با ادب می داند، برای نشان دادن ادب خودش، هر جا می رود، گوهرپرانی های بهتر از این هم کند!


پ.ن: ادب مرد به ز دولت اوست!!!
*تفاوت حرفهای احمدی نژاد با روحانی این است که احمدی نژاد با خنده حرفهایش را میزد، روحانی با عصبانیت! البته روحانی سرهنگ نیست!
  • ضیاءالدین
گفت علی مطهری بین دانشجوها گفته "حصر موسوی و کروبی دیگه منطقی نیست؛ انتظار توبه کردن شان هم منطقی نیست؛ طرفین بیایند و کدورت ها را فراموش کنند"؛ و وقتی دانشجوها اعتراض کرده اند، در جواب گفته "زهر مار"!(1)
گفتم مورد داشتیم اونقدر عزمش جزم بوده که با وجود این که باباش جزء 10نفر اول ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی بوده و سوابق درخشانی در زمینه ی علم و فرهنگ و دین داره که هیچ کسی نمی تونه انکار کنه، ولی باز هم پسره تونسته اونقدر قوی کار کنه توی رفتارهای منطقیش که دیگه برای خیلی ها واقعاً سخت شده که بخوان در جواب کارهای این پسره طوری فحش بدند که به پدرش نخوان چیزی بگن!

 

پ.ن1:علی مطهری در سالن همایش‌های دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) قزوین(15اردبیهشت93)
  • ضیاءالدین
مورد داشتیم گفته "باید فضای آرام بحث و انتقادپذیری در دانشگاه ها وجود داشته باشد و اگر اشکالی مطرح شد، باید به آن پاسخ بدهیم؛ نه این که منتقد را به کمیته انضباطی ببریم"(پ.ن.1)؛ بعد وقتی یک نفر از اهالی دانشگاه یک خورده از یکی از کارهای همین آقای "مورد" انتقاد کرده، ایشون-یعنی همین آقای "مورد"- به جای این که خودش به حرف خودش پایبند باشه و به جمله ی "باید به آن پاسخ بدهیم" عمل کنه و پاسخ بده به انتقاد، لطف کرده و به منتقد گفته "بی سواد".
بعد از این ماجرا، یک "مورد داشتیم" دیگری به وجود اومده که برای این "مورد جدید" سوال پیش اومده که قسم حضرت عباس جناب آقای "مورد"اول رو باید باور کنه یا دم خروسی که از اونجای همون آقای "مورد" اول زده بیرون!


پ.ن.1:  سخنرانوسط چینی آقای حسن روحانی در همایش تقدیر از اساتید نمونه در سالن شهید بهشتی نهاد ریاست جمهوری
  • ضیاءالدین