رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است



و سلام علیک یوم ولدت و یوم قتلت و یوم تبعث حیا...

پ.ن: جناب آقای شیخ حسن روحانی! امروز سلمان و ابوذرها، جان شان را برای این دین دادند؛ طلحه و زبیرها با اموال مردم چه می کنند؟
  • ضیاءالدین
بهتر است اینطور شروع کنم کلام را:
مدتها بود کتاب ابراهیم هادی را دست به دست بین بچه ها می دیدم؛ اما هیچ وقت میلی به خواندنش پیدا نکردم؛ بیشتر هم شاید به خاطر طرح جلدش بود که تصویری شبیه ذهنیت منفی من راجع به بعضی مسائل بود؛ با خودم فکر می کردم حتماً از آن کتاب های آبکی خاطرات شهداست که بنیاد شهید معمولاً به نیت گزارش کار چاپ می کند و صرفاً شهید را در حال نماز شب و راز و نیاز و تهجد و این مسائل تصویر کرده و یک سری خاطرات از گریه های شهید و یاحسین و یازهرا گفتن در هنگام شهادت و این قبیل مسائل تکراری جنگ و جبهه را نشان داده؛ و عجیب اینکه بر خلاف عادتم، در مورد این کتاب، حتی در حد تورق 30 ثانیه ای هم کتاب را در دستانم نگرفته بودم!
تا این که بخاطر احساس نیاز به مسائل اخلاقی، با یکی از دوستان مشورت کردم و او به شدت بر خواندن این کتاب تأکید کرد و مدعی شد "این کتاب، گویای اخلاق عملی اجتماعی است."
و این طور بود که ترغیب شدم و البته بهتر بگویم، تحریک شدم به خواندن این کتاب که از قضا انتظار داشتم خیلی بی خاصیت و تکراری باشد برای همچو "من"ی که مدعی کتابخوانی و کتابخواری ام! اما بر خلاف طرح جلد غلط انداز و نامناسب کتاب، محتوای کتاب برایم غیر قابل باور می نمود!
وسعت شخصیت شهید ابراهیم هادی و عرفان اخلاقی-اجتماعی که در رفتار او تبلور همه جانبه ای داشت، آنقدر در این روزگار برایم غریب می نمود که مدام سعی می کردم "همه ی این خاطرات" را منسوب به "شخصی واحد" بدانم اما این تصور سختی بود! این که هر یک از ویژگی ها و فضایلی که درباره ی شخصیت شهید هادی گفته می شود، در یک نفر جمع شده باشد و وجود این شخص، آن چنان همه جانبه و غنی باشد، برای روزگار ما، حقیقتاً غریب و غیرقابل باور است!
به اواخر کتاب که رسیدم، بهترین عنوان را همین عنوان فعلی کتاب دانستم؛ بهتر بگویم؛ ناخودآگاه نام کتاب در ذهنم متجلی شد:
سلام بر ابراهیم...


  • ضیاءالدین
  پیکر شهید ناهی از منکر علی خلیلی فردا تشییع می‌شود



گاهی نوشتن از بعضی دردها، آنقدر سخت می شود که واژه ها را تاب معنی به دوش کشیدن نمی ماند؛
فقط می توانی بعضی عبارات و الفاظ را، نه در قالب جمله، که تنها هر آنطور که توان داری بنویسی!
"اینجا ایران؛ دارالقرای اسلام و تشیع"؛ "حکومت اسلام، بستر تحقق احکام اسلام"؛ "وظیفه دولت مردان، خدمت به مردم، مبتنی بر تکلیف اسلامی شان"؛ "کلام حضرت امیر(ع) که فرمود همه کارهای خیر در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره اند در برابر دریا"؛ "و دوباره، اینجا ایران، دارالقرای اسلام و تشیع"...


پ.ن: دست همه مان درد نکند؛ همه ما بچه مذهبی ها؛ همه ما مردم "شهید پرور"!!!
پ.ن2: به فاصله دو ساعت بعد از درج این مطلب، به لینک فارس نیوز که بالا قرار داده بودم مراجعه کردم و در کمال تعجب دیدم لینک حذف شده! علت چیه؟ خبر اشتباه بوده یا درج اون؟
لینک های مرتبط:
جهان نیوز:طلبه جانباز ناهی از منکر به شهادت رسید

علی خلیلی: هیچ کس پشت آدم نیست!


  • ضیاءالدین
باء بسم الله...یعنی اینکه توکل میکنی و بند پوتین ها را محکم میکنی...
میخواهم باء بسم الله را بیاد صاحبان این سرزمین بگویم...
همان ها که نیازی به بال نداشتند...با همان پوتین های کهنه به آسمانها رفتند...
بسم رب الشهداء...
putin-kohne
  • ضیاءالدین