رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

اصلاً گیرم که تو همه ی حرفهایت راست باشد...

گیرم که حق تو بوده که همه ی این 66 سال بکشی و خون بریزی و باز هم طلبکار باشی!

گیرم که حق تو بوده که با تانک و لودر خانه هایشان را خراب کنی و بعد خانه های خودت را بر آوارهاشان و جسدهایشان بسازی!

گیرم که حق تو بوده که صبرا و شتیلا را به خاک و خون بکشی؛ اصلاً اهالی صبرا و شتیلا حتی اگر شیرخواره هم بوده اند تروریست حساب میکنم!

گیرم که حق تو بوده که بیمارستان ها را هم به گلوله ببندی؛ من باور میکنم حرف مسخره ات را که مقاومت از بین منازل مسکونی و بیمارستان ها موشک به سمت تو پرتاب کرده!

گیرم که حق تو بوده که از موشک های hellfire استفاده کنی و شعاعی از خانه های مردم غیرنظامی را به آتشی جهنم وار بسوزانی تا هیچ کس بعد از دیدن خرابه ها، فکرش را هم نکند که خانواده ای 8 نفره قبل از برخورد موشک تو اصلاً آنجا لحظه ای حضور داشته!

گیرم که حق تو بوده که زمین را ببندی، آسمان را تنگ کنی، دیوار بکشی به دور سرزمین شان و بگویی بمیرید! آری حق شان لابد مرگ بوده که "جامعه ی بین الخودشان" حق تو را به رسمیت شناخت در آن روز نکبت بشریت!

گیرم که همه ی اینها حق تو بوده!


اما ساده لوح نمایان منافقی که همه ی اینها را حق تو می دانند چه خواهند گفت در برابر استفاده ی دیرپای تو از سلاح های شیمیایی و عامل اعصاب و گازهای فسفر بر سر مردم بی دفاع که هیچ یک نه لباس ضدگاز را دارند و نه حتی یک ماسک معمولی را!



پ.ن: توف بر این حقوق بشر! بلکه توف بر حقوق این بشری که متجاوز اسرائیلی و صهیونیست باشد!

پ.ن2: هنوز هم مدیران نظام مقدس و همچنین مردمان مدعی دفاع از مظلومان غزه، کوکاکولا و فانتای اسرائیلی را چاشنی افطارشان میکنند؛ طنز تلخیست! بهتر بگویم: طنز تلخی هستیم!!!


مرتبط ها:

فسفر سفید؛ سلاحی که روی مدعیان حقوق بشر را سیاه کرد +عکس (18+)

لیست مشهورترین جنایات اسرائیل | Israeli crimes

شهادت یک بانوی باردار فلسطینی در غزه 

نامه تکان‌دهنده پزشک نروژی بیمارستان الشفاء غزه

جدیدترین سروده قزوه در مرثیه «غزه» 

شام غریبان شهدای غزه در دانشگاه امیرکبیر 

رهبرانقلاب: پیغام دادند که اهل غزه ناصبی‌اند،گفتم لعنت خدا بر شیطان خبیث + فیلم 

بر موشک‎های خود اعتماد نکنید، بر شما باد تکیه بر سلاح انبیاء

روزنامه‌ای که امروز تیتر نداشت

هیچ‌کس از تک‌تیراندازهای اسرائیلی در امان نیست/اسرائیل برای کشتن زنان و کودکان به توجیه نیازی ندارد+تصاویر و فیلم

فیلم:: کلیپ تصویری 'می‌کشیم؛ کاری از حامد زمانی
  • ضیاءالدین
بهتر است اینطور شروع کنم کلام را:
مدتها بود کتاب ابراهیم هادی را دست به دست بین بچه ها می دیدم؛ اما هیچ وقت میلی به خواندنش پیدا نکردم؛ بیشتر هم شاید به خاطر طرح جلدش بود که تصویری شبیه ذهنیت منفی من راجع به بعضی مسائل بود؛ با خودم فکر می کردم حتماً از آن کتاب های آبکی خاطرات شهداست که بنیاد شهید معمولاً به نیت گزارش کار چاپ می کند و صرفاً شهید را در حال نماز شب و راز و نیاز و تهجد و این مسائل تصویر کرده و یک سری خاطرات از گریه های شهید و یاحسین و یازهرا گفتن در هنگام شهادت و این قبیل مسائل تکراری جنگ و جبهه را نشان داده؛ و عجیب اینکه بر خلاف عادتم، در مورد این کتاب، حتی در حد تورق 30 ثانیه ای هم کتاب را در دستانم نگرفته بودم!
تا این که بخاطر احساس نیاز به مسائل اخلاقی، با یکی از دوستان مشورت کردم و او به شدت بر خواندن این کتاب تأکید کرد و مدعی شد "این کتاب، گویای اخلاق عملی اجتماعی است."
و این طور بود که ترغیب شدم و البته بهتر بگویم، تحریک شدم به خواندن این کتاب که از قضا انتظار داشتم خیلی بی خاصیت و تکراری باشد برای همچو "من"ی که مدعی کتابخوانی و کتابخواری ام! اما بر خلاف طرح جلد غلط انداز و نامناسب کتاب، محتوای کتاب برایم غیر قابل باور می نمود!
وسعت شخصیت شهید ابراهیم هادی و عرفان اخلاقی-اجتماعی که در رفتار او تبلور همه جانبه ای داشت، آنقدر در این روزگار برایم غریب می نمود که مدام سعی می کردم "همه ی این خاطرات" را منسوب به "شخصی واحد" بدانم اما این تصور سختی بود! این که هر یک از ویژگی ها و فضایلی که درباره ی شخصیت شهید هادی گفته می شود، در یک نفر جمع شده باشد و وجود این شخص، آن چنان همه جانبه و غنی باشد، برای روزگار ما، حقیقتاً غریب و غیرقابل باور است!
به اواخر کتاب که رسیدم، بهترین عنوان را همین عنوان فعلی کتاب دانستم؛ بهتر بگویم؛ ناخودآگاه نام کتاب در ذهنم متجلی شد:
سلام بر ابراهیم...


  • ضیاءالدین
کل سال را بی کار نشسته دنیا و کاری به کار اشغالگر و کودک فلسطینی ندارد؛ یعنی اصل مسئله که اشغال است را کسی نمی بیند؛ حالا که کشت و کشتار بالا گرفته هم نه برای مسئله ی اصلی که اشغال ده ها ساله ی یک کشور هست، بلکه بخاطر جنایاتی که در هر جا صورت بگیره، دل را به درد میاورد همه دردشان آمده! چه خجسته بشرهایی هستیم مااااا!
 
زمینه ی همه ی این جنایات و کثافت کاری ها، این است که دنیا در مقابل اشغال و تجاوز در یک سرزمین، سکوت کرد! و بدیهی است که وقتی در مقابل ظلم اول ظالم سکوت کردی و پذیرفتی، عملاً مجوز ظلم های بعدی را به او داده ای! آتش بس و این بازی ها هم کاره ای نیستند؛ تا زمانی که منطقه در اشغال اجنبی ها باشد، همین آش است و همین کاسه! تو حداقل یادت نرود که امروز اگر آتش بس شد، هنوز هم اشغال ادامه دارد، هنوز کرامت انسانی را عده ای زیر چکمه هایشان می گذارند؛ هنوز هم می دزدند بشر را! هنوز هم کودک را یتیم می کنند؛ زن را بیوه! نفس اشغال ادامه دارد و تا این نفس خبیث وجود دارد، همین آش است و همین کاسه!
  • ضیاءالدین

مورد داشتیم ازش پرسیدند "چه آرزویی داری؟"

مورد درجواب گفته "از فانتزی هام اینه که به جرم ساندویچ خوردن سر میدون بازداشت کنند منو، بعد یه بابای قدیم الاسلام اوریجنال داشته باشم که بیاد وثیقه 10 میلیارد تومنی بذاره پاسگاه منو آزاد کنه"

پایان مورد!

  • ضیاءالدین
پلان اول:
بخش نامه دانشگاه آزاد مبنی بر عدم نظارت بر وضعیت حجاب در دانشگاه آزاد می گوید:
"نظر به اینکه مقوله حجاب و عفاف موضوع فرهنگی بوده و نیاز به برنامه ها و راهکارهای خاص و تخصصی فرهنگی دارد لذا مقتضی است حراست واحدهای دانشگاهی از هرگونه مداخله در اجرای برنامه های مرتبط با موضوع مطروحه خودداری نموده و صرفا برابر شرح وظایف ذاتی ضمن رصد روند اجرای برنامه های معاونتهای فرهنگی در صورت مشاهده تخلفات احتمالی اشخاص نسبت به تهیه و ارسال گزارش موارد، به متولی فرهنگی واحد اقدام نمایند. بدیهی است در صورت مشاهده هرگونه دخالت بی مورد دفاتر حراست در موضوع صدرالاشاره طبق مقررات با افراد خاطی برخورد انضباطی خواهد شد"



پلان دوم:
بی بی سی تیتر میزند "مجلس ایران از پاسخ‌های وزیر کشور درباره مبارزه با جوراب ساپورت قانع نشد" و در متن خبر می آورد "آقای رحمانی فضلی همچنین گفت که موضوع حجاب تنها "مسئله فرهنگی" کشور نیست و افزود که مثلا اعتیاد به مواد مخدر پیامدهای فرهنگی زیادی به همراه دارد."

دوربین روی مجری می رود:
حکایت غریبی است؛ اولی به بهانه اینکه حجاب نیاز به برنامه دارد مسئله را پاک می کند؛ دومی به بهانه اینکه غیر از حجاب هم برنامه فرهنگی باید داشته باشیم مسئله را پاک میکند؛

اما در مورد پلان اول جالب این است که هر چند مقوله حجاب نیاز به برنامه فرهنگی دارد، و در نتیجه اشخاص بدحجاب نباید برخورد انضباطی شوند و باید برای آنها کار فرهنگی شود، اما اگر کسی در همین موضوع حجاب تذکر بدهد، کار فرهنگی نباید بشود و صرفاً باید با او برخورد انضباطی بشود؛ گویی شخص بی حجاب فقط نیاز به کار فرهنگی دارد و شخص تذکر دهنده نیاز به کار فرهنگی ندارد! حکایت مغالطه های جماعت از خدا با خبر را پایانی نیست گویا!

و در مورد پلان دوم جالب این است که وزیر را به خاطر حجاب و مسائل مرتبط به مجلس فرا می خوانند و ایشان می رود به سراغ اعتیاد و این ها! این خیلی خوب است که وزیر به اعتیاد توجه دارند؛ البته کاری به این مسئله نداریم که کاش این توجهات را به آقای نجفی دولت هم منتقل میکردند تا در موضوع دعوت به قلیان کشیدن دختران در کنار پدران احساس تکلیف نکنند حداقل!!! اما به هر حال نکته آنجا است که این اشاره وزیر محترم به مسئله اعتیاد در جلسه ای که موضوعش حجاب است، مرا به یاد همان کلیپ معروف می اندازد که پسرک در مقابل معلم می ایستد و با ابهام زیادی هی تکرار  میکند "شیب؟ بام؟؟؟ باران؟؟" هر چند حس می کنم اگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم، باید فرض کنیم در کلیپ مربوطه، پسرک در پاسخ به سوال معلم در مورد سقف شیب دار در شمال کشور، به جای تکرار کلمات سوال، برای فرافکنی باید مثلاً می گفت "انتگرال؟ مشتق؟؟"




لینک مرتبط :
پروژه شکست خورده ضدانقلاب برای کشف حجاب، اول مهر در دانشگاه آزاد کلید می‌خورد؟ +سند
برای حجاب "تئاتر" ساخته‌ایم اما مسئولین فرهنگی حمایتی نمی‌کنند
  • ضیاءالدین
باور کردنی نبود خبر برایم؛ جز این که حسین خودش زنگ زد و گفت خواهرش یکی از افرادی بوده که چادر از سرش کشیده اند در همین قضیه!
باورکردنی نبود خبر برایم؛ این جا جمهوری اسلامی است و انگار کسی در این شهر، مسئول نیست! انگار همه خوابیده اند!
باورکردنی نبود خبر برایم؛ خاصه این که حسین گفت وقتی پدرش با هر جا تماس گرفته است برای پیگیری قضیه، به نتیجه نرسیده و دست آخر خواهرش مجبور شده برای شرکت در جلسه کنکور، حجاب از سر بردارد!!!
والله اگر آدم بمیرد از این مصیبت حق است! وقتی ابوتراب 1000 سال پیش فرمود اگر در مملکت اسلامی به زن یهودی ظلم شود، مرگ برای شنیدن این خبر رواست، گمانم هیچ مسلمانی گمان نمی برد سال ها بعد، در مملکت اسلامی، به دختر مسلمان محجبه ظلمی بشود این چنین آشکار و شرم آور و هیچ کسی هم آخ نگوید و آب از آب تکان نخورد!
گل بگیرند آموزش و پرورشی را که مقابل حکم صریح اسلام می ایستد!
گل بگیرند دهان مسئولی را که در حوزه ی کارش این چنین اتفاق بی شرمانه ای رخ دهد و کاری برای به خاک سیاه نشاندن آن شخص خطا انجام نکند!
گل بگیرند...!!!!!!!!


پ.ن: رضاخان آسوده بخواب که یک مشت بی شرف به جای تو اینجا در کشور اسلام، به زور حجاب از سر دختر محجبه مسلمان در می آورند! آسوده در جهنمت بخواب...!

در همین رابطه بخوانید:
روش رضاخانی برخی مسئولان در حذف چادر به بهانه تقلب در برازجان!
به زور مانع بهشت رفتن دختران نشوید

  • ضیاءالدین