رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

هر صبح که برای صلاه بیدار میشوی، ...
هر صبح که برای کلاس درس بیدار میشوی ...
هر صبح که برای کار و "زندگی" بیدار می شوی...
.
.
.
باید باشد...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که از کجا آمده ای و به کجا قرار است بروی و چطور قرار است این آمدن و رفتن را بگذرانی...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که هر لحظه ات در جنگ بین خوبی و بدی هستی و انتخاب می کنی و می بری و می بازی...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که هر لحظه خواب بیشتر تو، یعنی بیشتر پیش آمدن دشمن؛ چه دشمن بیرونی و خارجی و منافق باشد، چه دشمن درونی و نفس سرکش و جهل پرست خودت باشد؛ هر لحظه غفلت، یعنی پیش رفتن به سمت پرتگاه ها...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا هیچ لحظه ای، تا در این دنیا هستی، هیچ لحظه ای به معنای عافیت نباشد؛ که این دنیا، دار مکافات است و عرصه ی بلا و آزمایش...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا زنده بمانی و اگر قرار است روزی بمیری، قبل از آن خودت، خودت را میرانده باشی تا مبادا برسد آن روزی که تو قبل از آنکه خودت را میرانده باشی، میرانده شوی که وامصیبت است اگر خدای نکرده آن بشود...
این چفیه باید باشد...

  • ضیاءالدین

20 سال قبل گفتی و ما نشنیدیم...

هدفِ تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد.

آن آقایى که خودش - به حسب آنچه که ما مى‌بینیم - خسرالدنیا و الآخره است، بر مى‌دارد مى‌نویسد که «ملت ایران خسر الدنیا و الآخره شده‌اند»! مى‌نویسند، و چاپ هم مى‌کنند که «مسلمانهاى عالم و از جمله ملت ایران، خسر الدنیا والآخره شدند.» چرا؟ چون با امریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسر الدنیا و الآخره بودن است؟! ملت ایران که توانست خود را از ذلّتِ وابستگى نجات دهد؛ توانست خود را از ذلّت و ننگ ارتباط و اتّصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوى و ارتباط با امریکا نجات دهد و این‌طور شجاعت و شهامت و سربلندى در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگى گام نهد، خسر الدنیا و الآخره است؟! این جوانان ما، این خانواده‌هاى مؤمن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسر الدنیا و الآخره‌اند؟! خودشان خسر الدنیا و الآخره‌اند! کسى که این را مى‌گوید، حقیقتاً خسر الدنیا و الآخره است. نه دنیا دارند، نه‌آخرت. دنیاشان، دنیاى نکبت؛ آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهى است. نسبت به‌مردم این حرفها را مى‌زنند و پخش هم مى‌کنند. براى چه پخش مى‌کنند؟ براى این‌که مردم رامتزلزل کنند؛ براى این‌که ایمان مردم را عوض کنند. این، کار کیست؟ کار همان دشمنى که استقلال اقتصادى به ضرر اوست، استقلال سیاسى به ضرر اوست؛ استقلال فرهنگى به ضرر اوست.



بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان1372/02/15

  • ضیاءالدین
حوصله عریض و طویل کردن مطلب را ندارم باز هم؛ فقط آمدم بگویم:

1- دین مبین اسلام، آمد تا بشر با کمترین درصد خطا، راه درست را بتواند بیابد؛ یعنی اعمالش برایش شر نشود؛ یعنی سر از دره در نیاورد و خار به پایش نرود و برسد به بهشتی که پر است از نعمات و خوشی ها و رضایت مندی ها.
2- احکامی از این دین عزیز صادر شد برای نیل به هدف بالا؛ احادیثی به گوش مردم رسید از زبان مبارک معصومین(ع) تا چراغ راهی باشند در این راه؛ بعد از گذشت حدود دو قرن از شهادت نبی خاتم(ص) بشریت از نعمت دیدن و ظهور معصوم محروم شد؛ و آخرین بقیة الله انگشت اشاره را به سمت مراجع و علما نشان داد که اینان اند کسانی که در طی طریق در زمانی که از ظهور من محرومید، شما را یاری خواهند داد.
3- کار که به دوش مراجع افتاد، هر کس به قدر توانش و تقوایش راهنما بود؛ یکی شد سیدروح الله موسوی خمینی(قدس سره) و یکی شد سیدعلی حسینی خامنه ای (مد ظله) و یکی شد فاضل لنکرانی(رض) و محمدتقی بهجت فومنی(قدس سره) و... . همه این بزرگواران در این امر، تلاش و اجتهاد بسیاری کرده اند تا راهی نشان دهند با کمترین درصد خطا!
4- در باب انتخاب مرجع تقلید برای آنانکه علم دین را کسب نکرده اند و به دنبال اجتهاد نرفته اند، فتاوایی که نگارنده تا کنون دیده، غالباً تکلیف را بر این قرار داده اند که "باید" از آنکه داناترین و "اعلم" است تبعیت کرد؛ و همچنین در باب احتیاط های واجب و ارجاع ها هم همینطور؛ چرا که عقل حکم میکند که حکم شخص داناتر، ضریب خطای کمتری دارد و مطمئن تر است!

همه این ها را گفتم تا برسم به اینجا که:
علیرغم جایگاه تقلید و حساسیت مسئله در عمل به تکلیف و نیل به هدف نهایی، آنچه امروز می بینم(و در وهله اول حداقل مشاهدات شخص من است؛ و در درجه بعد ممکن است قدری عمومیت هم پیدا کند بین افراد جامعه) این است که به جای این که این سوال "کدام مرجع تقلید اعلم است و احکام را بهتر فهم کرده؟" مطرح باشد، این سوال کاذب مطرح میشود که "کدام مرجع تقلید ساده تر و سهل تر است احکامش؟ کدام مرجع تقلید در امور اقتصادی راحت تر است؟ کدام در بحث صدای زن، تراشیدن ریش، صیغه ازدواج موقت، روزه، خمس و... آسان تر است؟"
مسئله جدیدی نیست؛ همه آشنا هستیم ظاهراً... اما مسئله این است که این حرف ها، بیشتر ناشی از عافیت طلبی است تا حق طلبی! و این بخشی از فعلیت یافتن ذهنیات عافیت طلبانه ماست! قدری حساب و کتاب کنید، بقیه فعلیت یافتن ها را هم خودتان براحتی پیدا میکنید احتمالاً...


توضیح کوتاه: عافیت طلبی یعنی مردمی که جنگ را پذیرفتند با تمام سختی هایش، امروز گفتمان رایج شان حقوق بیشتر و غذای بیشتر و ...(منظورم همین قشری است که غذا و مسکن و نیازهای اولیه اش تأمین است ولی هنوز دو قورت و نیمش هم باقیست؛ آن هم درشرایطی که خیلی ها در همین ها هم مشکل دارند؛ نتیجه چیزی جز این نمی شود که :" وقتی خودم نیاز دارم، چرا صدقه بدهم؟ چرا به فلانی کمک کنم؟ فلانی هم تلاش کند و غذا گیر بیاورد، مسکنش را تأمین کند و...")

  • ضیاءالدین