رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۲۰ مطلب با موضوع «دولت :: سیاست داخلی» ثبت شده است

حوادثی این چند روز رخ داد؛

  1. شیخ انقلابی و ظلم ستیزی به دست سعودی ها و با اعلام علنی، کشته شد.(اینجا ببینید)
  2. ساعاتی گذشت و بسیج های دانشجویی کشور، زمان بندی مشخصی برای تجمع در روز بعد اعلام کردند.(اینجا ببینید)
  3. روز قبل از تجمع، عده ای به سفارت و کنسولگری سعودی ها حمله کردند و افراد مشخصی در بین جمعیت، اقدام به آتش افروزی در سفارت کردند.(اینجا ببینید)
  4. یک سال قبل، در همین روزهای ماه دی، مردم بوشهر در اعتراض به برگزاری کنسرتی موهن و خارج از حدود اسلامی، در مقابل محل برگزاری کنسرت، تجمع کردند، البته بدون هیچ اقدام فیزیکی یا تنش زا، در مسیر ورودی سینما آوینی بوشهر، ایستادند. نیروی انتظامی با تیم نیروهای ضد شورش، در مقابل این اعتراض، با شوکر و گاز فلفل و باتوم و ضربات مشت و لگد، به معترضینی که بی هیچ حرکتی در جای خود ایستاده بودند حمله کردند. در اثر شدت جراحات و ضربات، تعدادی از افراد به بیمارستان منتقل شدند.(اینجا ببینید)
  5. نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در مناطقی که از نظر سیاسی، معادل خاک کشور سعودی ها محسوب می شد، تأمین امنیت را بر عهده دارند. در تجمع جنجال گونه ای که در مقابل سفارت سعودی انجام شد، هیچ برخورد خاصی با تظاهرکنندگان صورت نگرفت و حتی در فایل های صوتی که دست به دست می شد، فرمان برخورد نکردن مأمورین با مردم شنیده می شد.(اینجا ببینید)
  6. رئیس جمهور محترم کشور، در پیامی، چندین کلمه در رثای شیخ شهید قلم زد و چندین سطر در محکوم کردن اقدامات خودسرانه!(اینجا ببینید)
  7. خبرگزاری ها از تماس تلفنی وزیر محترم امور خارجه ایران با وزیر محترم(!) امور خارجه ی ایالات متحده ی امریکا، خبر دادند و گمانه زنی کردند که جان کری، از دکتر ظریف خواسته است که به آتش اختلافات دامن نزند. البته جان کری همیشه خواهان ثبات و امنیت و وحدت بین کشورهای منطقه بوده است و تأمین اسلحه سعودی ها در جنگ با یمن از نمونه های بارز این مورد است. البته تر آیت الله العظمی خامنه ای، رهبر انقلاب اسلامی ایران، بارها اعلام کرده بود که "مذاکره با آمریکا ممنوع است" و "در هیچ موردی جز مسئله ی هسته ای مجوز مذاکره داده نشده است." البته رهبر ایران مذاکره در مورد تعطیلی سفارتخانه سعودی ها را استثنا نکرده بود.(اینجا ببینید)
  8. ضمناً بعد از کشتار منا، هیچ اتفاق خاصی در مقابل سفارت خانه ها رخ نداد و همه چیز در روال قانونی اش طی شد. این درحالی بود که در کشتار منا، چندصد نفر از حجاج بی گناه ایرانی کشته شده بودند و طبیعتاً حجم این جنایت در نظر ایرانی ها بسیار بزرگ باید جلوه میکرد. تنها رهبر انقلاب اسلامی بود که سه روز عزای عمومی اعلام کردند.

چندین سوال در ذهن شکل می گیرد:

آیا تأمین برای برگزاری یک کنسرت، اقدامات امنیتی شدیدتری نسبت به تأمین امنیت یک سفارتخانه و کنسول گری را به دنبال دارد؟

آیا مأمورینی که در مقابل سفارت سعودی ها، حضور داشتند، نسبت به حساس بودن تأمین امنیت کنسولگری و سفارتخانه، توجیه نبوده اند؟

چه کسی از تشدید نفرت ایرانی ها به رژیم آل سعود نفع می برد؟ مرگ بر آل سعود در برابر کدام "مرگ بر..." تقویت می شود؟ کدام "مرگ بر....." ضعیف تر گفته خواهد شد؟ آن هم وقتی آقای کری به فکر وحدت کشورهای منطقه است و ما مرگ بر آمریکای مان بیش از چهل سال است در گوش او و دوستانش پیچیده است.

چه کسی در ایران رابطه اش با آل سعود خیلی خوب است و قبلاً هم معاملاتی با آنها انجام داده است؟


همین چند سوال و تردید فقط در ذهن ممکن است به وجود بیاید. وگرنه به قول آن خواننده همه چیز آرام است!

  • ضیاءالدین
طی هفته گذشته، اتفاقاتی در کشور رخ داد:
 
1- خبر فیلتر شدن برخی شبکه های اجتماعی موبایل(واتساپ و...) در آخرین روزهای کاری هفته منتشر می شود.
2- عکسی منتسب به کنفرانس وحدت منتشر می شود که در آن نماز جماعت واحدی برقرار نشده و باقی مسائل.
3- علی مطهری در صحن علنی مجلس، جنجالی به راه می اندازد و با حرفهایی تفرقه برانگیز(که در عمل هم شاهد این نتیجه بودیم)، دم از وحدت می زند و بین این همه مشکلات و مسائل کشور، یک هو یادش می آید که سران فتنه هنوز در حصر هستند و اعدام نشده اند و باید برای احقاق حقوق شان کاری کند.

هر یک از این ماجراها، موجی از جنجالهای رسانه ای و به عبارت دیگر درگیری اذهان مخاطبین را با خود به همراه می آورد؛ یک موج برای طرفداران شبکه های اجتماعی و کار فرهنگی سایبری و این قبیل مسائل! یک موج برای کسانی که مسائل جهان اسلام برایشان مهم است و درگیر تکفیری ها و این مسائل اند بیشتر! و موج آخر که به واسطه ابعاد سیاسی و اجتماعی اش، به نظر موجی عمومی تر است و اقشار متنوعی را به خود جذب می کند؛ و این هر سه موج، همچنان هم در حال جریان سازی است و موج هایش فرو ننشسته است، مخصوصاً همین آخری که بدجور دارد ادامه پیدا می کند و به نظر سوژه ی خوبی برای ادامه دار شدن هم می آید و در حال حاضر، روزنامه ها و رسانه ها و اذهان بسیاری از افراد جامعه به این مسائل معطوف است و همین طور مطالبشان اعم از پوستر و تصاویر و فیلم و مقاله و مصاحبه دست به دست می چرخد و این گرداب رسانه ای را تقویت می کند!

اما بهتر است یک پله به عقب برگردیم؛ در هفته ی گذشته اتفاقی رخ داد که لازم بود با بمباران شدید رسانه ای، مسکوت شود و تحت هر شرایطی که شده، ابعادش پنهان و مخفی بماند و ذهنی را به خود معطوف نکند:

بزرگ قوم حرفهایی زده بود که برای روشن شدن افکار عمومی درمورد روزهای جاری و وضعیت کشور، بسیار تعیین کننده و جهت دهنده بود و لازم بود "هیچ کس نشنود" آن را!
 

 

لینک مرتبط:  بیانات رهبر انقلاب در دیدار مردم قم:
 اگر آمدند شرط برداشتن تحریم را یک چیزى قرار دادند که شما غیرتت نمیگنجد که آن را انجام بدهى؛ چه کار میکنید؟
 
پ.ن: لطفاً تکمیل کننده ی پازل "حضرات" نباشید! قدری هم تکمیل کننده نقشه ی "حضرت" بشوید! اگر حب او را در دل دارید! این به تقوا نزدیک تر است!

پ.ن2: جناب مطهری بعد از جنجالهای یکشنبه مجلس شورای اسلامی، نامه ای زده بود که در آن ذکر شده بود که مخالفینش در مجلس، مثل لشکر عمر سعد در زمان حضرت اباعبدالله بوده اند و البته از این قیاس وقیحانه هم شرم نکرده بود؛ کاری به این مسائل ندارم البته؛ اما آنچه به نظر می رسد این است که این موارد منحرف کننده ی اذهان از حرف های ولی امر مردم، به سمت دیگر مسائل، بیشتر شباهت دارد به "هلهله ی لشکر عمر سعد" در آن روز! فتأمل!

ویدئو مرتبط:

  • ضیاءالدین
مطالبی به قلم بعضی از دوستان خوش فکرم نوشته شده که به نظرم لازم است در حد همین بلاگ محدودی که در دسترسم هست، تبلیغ شان را بکنم تا تعداد افراد بیشتری نسبت به مسائل مطرح شده در آنها، به نعمت آگاهی دست یابند؛
اینها مسائلی اند که اغلب در تحلیل های ما جایی ندارند و یا کمتر به آنها توجه می کنیم؛
و رستاخیز قرار بود جایی باشد برای چنین حرفهایی؛
فلذا لازم است اینها را اینجا برای تان تعریف کنم:

1
اولین مطلب، نگاهی است متفاوت (حتی باید گفت خیلی متفاوت) در مورد تعامل با غرب و نظام سرمایه داری؛ چالشی است بر این مسئله که همه به آن اعتقاد (غیرقابل توجیهی) پیدا کرده ایم که "رابطه با امریکا و کشورهای بلوک مربوطه اش، حداقل هر چه نداشته باشد، از نظر اقتصادی به صرف ما است:

نه به دوآلیسم آرمان _ منفعت:

از گندم ری هم نخواهیم خورد!

برخلاف نگاهی که دو جریان اصلی سیاسی کشور بر افکار عمومی حاکم کرده‌اند، مبارزه و مقاومت در برابر غرب همراه با زیان اقتصادی و ضربه به منفعت کشور نبوده و به سود اقتصاد کشور است...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

2

دومین مطلب، در باب دانشگاه است و مرگ مغزی اش! مصایبی که در بدنه مدیریتی وزارت علم ها(!) صرف نظر از سکان دارش وجود دارد:

مرگ مغزی!

هر مدیری، در هر کجایِ دستگاهِ عریض و طویلِ آموزش عالی (و به ویژه ریاست دانشگاه ها)، اگر می خواهد سرِ راحت بر بالش بگذارد، محکوم است که مبارزه ی جدی با این دو پدیده ی شوم را سرلوحه و اولیت اصلی کارش قرار دهد...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

3

و سومین مطلب، به نظرم باید مرثیه ای برای کتاب نام میگرفت؛ بهانه ی مطلب، اتفاقی است استانی، اما نگارنده، پای قلمش را در حصار استان محدود نکرده و نگاهش را در افقی بالا قرار داده تا مسائل کلان را به بهانه ای استانی، بر زبان آورد:

هفته کتاب برای چه کسی برگزار شد؟

انبار داریِ مدیران فرهنگی!

تکرارِ صد باره و بلکه هزار‌باره‌ی بیاناتِ رهبری در موردِ ورودِ کتاب به زندگیِ مردم، قطعا معجزه نخواهد کرد و کتاب را وارد زندگی مردم نخواهد کرد. تحولی باید، در نحوه‌ی اندیشیدنِ مدیرانِ این حوزه شکل بگیرد و رنگِ عمل به خود بگیرد...

  • ضیاءالدین
*چگونه می توان یک لیوان زهر را به خورد چند ده میلیون انسان داد بدون آنکه کسی متعرض شما شود؟

1- برای این کار، کافی است تا زهری را که قصد دارید در طول مدت معینی، یک جا قورت بدهند، در 10 برابر آن مدت معین به خورد جماعت بدهید.

2- همچنین در این روش، بهتر است تا مدام از شیرین بودن همین شربت زهر برای جماعت آن قدر بگویید تا ملت یادشان برود که شربت زهر بوده است! مثلاً بگویید می دانید این شربت شیرین که قرار است بخورید چیست؟ (مثلاً بگویید) این شربت شیرین، شربت عسلی است که در کل دنیا نظیر ندارد! [باید دقت داشته باشید که در هنگام ادای این جملات، آنقدر باید حرف عین عسل را با تلفظ عربی اش از ته حلق بیرون بدهید که همه در شیرین بودن و عسل بودن آن شربت زهر ذره ای شک نکنند!

3- اگر چنان چه حس کردید کسی ممکن است از قضیه بو ببرد، به انحاء مختلف سعی کنید اذهان را منحرف کنید؛ مثلاً یک هو از بدبو بودن جورابهایی که در مملکت تولید می شود بگویید؛ یا مثلاً یک جایگاه مدیریتی مهمی را که تعیین تکلیفش در دستان شماست، آنقدر سخیف کنید که به حرف اصلی همه ی اقشار جامعه مرتبط شود؛ و از این قبیل مسائل را آنقدر ایجاد کنید، به نحوی که هر کس بخواهد چیزی جز این مسائل را - مثلاً ماجرای زهر خودمان- ذکر کند، به "تشخیص ندادن اولویتها" متهم شود!

4- اگر چنان چه با انجام مورد شماره 3، باز هم شخص یا اشخاصی برای فریاد زدن ماجرای زهر خودمان دور هم جمع شدند یا کاری انجام دادند، تا جایی که می توانید، آن ها را ابله بخوانید؛ ایده ی اصلی این اتفاق را در قرآن، در داستان حضرت نوح می توانید دنبال کنید؛ جایی که وقتی حضرت نوح ع مردمش را به دین خدا دعوت میکند، عده ای از متنفذین قوم، پیروان نوح ع را اراذل و اوباش و ساده لوحان معرفی کردند تا هم نوح را زده باشند، هم راه نوح را، و هم آن جماعت محدود مومن به خداوند را!
به هر حال، شما باید آنقدر با اعتماد به نفس این القاب و برچسب ها را به جماعت مربوطه بزنید که با هر فحش شما، عده ای از مردم کف و سوت بزنند؛ و در عوض شما باید نشان دهید که چقدر به این حرف خودتان و حرف زدن خودتان می بالید!

5- اگر زمانی حس کردید که رهبر قوم و بزرگ مملکت، قبلاً حرف هایی زده که موجب زیر سوال رفتن ماجرا و عملی نشدن فرایند زهرخوران ملی می شود، سعی کنید از نجابت وی (همان رهبر قوم) - که باعث می شود نخواهد صراحتاً لب مطلب را بگوید و یا به هر دلیلی، به شما فرصت اصلاح داده است- حُسن سوءاستفاده را ببرید و مدام با چسباندن خودتان به وی، اینطور وانمود کنید که شما هم پیرو اصلی حرف او هستید؛ حتی هر وقت او حرفی بر خلاف برنامه های شما زد، شما هم به روی خودتان نیاورده و با صدایی بلندتر، همان حرفهای او را تکرار کنید و با شوری وصف ناپذیر از تابع بودن خودتان از سخنان وی تا آخرین قطره خون و آخرین نفس هایتان سخن بگویید و همزمان به ادامه کارهای خودتان طبق سیاست های موارد قبل بپردازید.


و در آخر، این نکته مهم را فراموش نکنید که :
بسیاری از این مردم چند ده میلیونی، به شما اعتماد زیادی دارند و هرگز احتمال نمی دهند که شما بخواهید زهرخوران برای شان راه بیاندازید؛ این اعتماد، بهترین سرمایه شماست؛ پس به نحوی باید فرایند زهرخوران را مدیریت کنید، که حتی بعد از انجام آن هم، اعتمادشان از شما سلب نشود و بتوانید احیاناً در برهه های دیگر، فرایندهای زهر خوران و یا خودسربران-فرآیندی که در آن کوشیده می شود تا شخص باور کند که با بریدن سر خود، می تواند بهتر نفس بکشد- و دیگر فرایندهایی که در هر زمان ممکن است به آن نیاز پیدا کنید را انجام دهید!
  • ضیاءالدین

مورد داشتیم کسی که سه دهه است وزیر نفت دولت های مختلفه و از طرفی هیچ ارتباط خاصی هم به قضیه کرسنت و استات اویل و ... نداره،  فرموده اند:

از رانت متنفرم!!!

ستاد عالی مورد داشتیم افزود:

یکی این آقای وزیر نفت از رانت متنفر هست، یکی هم جناب شهرام جزایری و آقای نعمت زاده که حق پدربزرگی به گردن مون داره..



  • ضیاءالدین

یکی از هزار طنز روزگار ما هم شده این نشریه ی "وزین"! گویا حتی معنای نام خودش را هم چندان فهم نکرده! "مردم سالاری" که البته احتمالاً مرادش صرفاً همان "دموکراسی" غربی است، خیلی مختصر یعنی "پیروزی اکثریت معتبر است! مثلا در همین ماجرای مجلس شورای اسلامی و عدم رأی اعتماد مجدد و در واقع همان استیضاح وزیر علوم دولت آقای حسن روحانی همین بساط را شاهد بودیم؛

از قضا دست اندرکاران این نشریه، همین معنای همه گیر و همه فهم را هم درک نکرده اند؛ تیتر، گویای همه ی تناقضات عقلی و درکی است به نظرم!

چرا که اساساً یا اقلیت، واقعاً اقلیت است که در آن صورت امکان پیروزی اش در رأی شماری صفر است! یا اقلیت، اصلا اقلیت نیست و بل اکثریت است، که تکلیف مشخص است!


*نیاز به گفتن نیست که مردم سالاری همان نشریه است که وقتی رئیس جمهور دهم سخنرانی اش انجام نشد، درباره ی سخنان رئیس جمهور(که ایراد نشده بود) نقد نوشت!

** حالا بعضی ها هم شاید کل نقدشان به این نشیه، تکراری بودن عکس های آقای فرجی باشد!

  • ضیاءالدین
غریب نیست برایم؛
این که کسی که باراک اوباما را با ادب می داند، برای نشان دادن ادب خودش، هر جا می رود، گوهرپرانی های بهتر از این هم کند!


پ.ن: ادب مرد به ز دولت اوست!!!
*تفاوت حرفهای احمدی نژاد با روحانی این است که احمدی نژاد با خنده حرفهایش را میزد، روحانی با عصبانیت! البته روحانی سرهنگ نیست!
  • ضیاءالدین
پلان اول:
بخش نامه دانشگاه آزاد مبنی بر عدم نظارت بر وضعیت حجاب در دانشگاه آزاد می گوید:
"نظر به اینکه مقوله حجاب و عفاف موضوع فرهنگی بوده و نیاز به برنامه ها و راهکارهای خاص و تخصصی فرهنگی دارد لذا مقتضی است حراست واحدهای دانشگاهی از هرگونه مداخله در اجرای برنامه های مرتبط با موضوع مطروحه خودداری نموده و صرفا برابر شرح وظایف ذاتی ضمن رصد روند اجرای برنامه های معاونتهای فرهنگی در صورت مشاهده تخلفات احتمالی اشخاص نسبت به تهیه و ارسال گزارش موارد، به متولی فرهنگی واحد اقدام نمایند. بدیهی است در صورت مشاهده هرگونه دخالت بی مورد دفاتر حراست در موضوع صدرالاشاره طبق مقررات با افراد خاطی برخورد انضباطی خواهد شد"



پلان دوم:
بی بی سی تیتر میزند "مجلس ایران از پاسخ‌های وزیر کشور درباره مبارزه با جوراب ساپورت قانع نشد" و در متن خبر می آورد "آقای رحمانی فضلی همچنین گفت که موضوع حجاب تنها "مسئله فرهنگی" کشور نیست و افزود که مثلا اعتیاد به مواد مخدر پیامدهای فرهنگی زیادی به همراه دارد."

دوربین روی مجری می رود:
حکایت غریبی است؛ اولی به بهانه اینکه حجاب نیاز به برنامه دارد مسئله را پاک می کند؛ دومی به بهانه اینکه غیر از حجاب هم برنامه فرهنگی باید داشته باشیم مسئله را پاک میکند؛

اما در مورد پلان اول جالب این است که هر چند مقوله حجاب نیاز به برنامه فرهنگی دارد، و در نتیجه اشخاص بدحجاب نباید برخورد انضباطی شوند و باید برای آنها کار فرهنگی شود، اما اگر کسی در همین موضوع حجاب تذکر بدهد، کار فرهنگی نباید بشود و صرفاً باید با او برخورد انضباطی بشود؛ گویی شخص بی حجاب فقط نیاز به کار فرهنگی دارد و شخص تذکر دهنده نیاز به کار فرهنگی ندارد! حکایت مغالطه های جماعت از خدا با خبر را پایانی نیست گویا!

و در مورد پلان دوم جالب این است که وزیر را به خاطر حجاب و مسائل مرتبط به مجلس فرا می خوانند و ایشان می رود به سراغ اعتیاد و این ها! این خیلی خوب است که وزیر به اعتیاد توجه دارند؛ البته کاری به این مسئله نداریم که کاش این توجهات را به آقای نجفی دولت هم منتقل میکردند تا در موضوع دعوت به قلیان کشیدن دختران در کنار پدران احساس تکلیف نکنند حداقل!!! اما به هر حال نکته آنجا است که این اشاره وزیر محترم به مسئله اعتیاد در جلسه ای که موضوعش حجاب است، مرا به یاد همان کلیپ معروف می اندازد که پسرک در مقابل معلم می ایستد و با ابهام زیادی هی تکرار  میکند "شیب؟ بام؟؟؟ باران؟؟" هر چند حس می کنم اگر بخواهیم حق مطلب را ادا کنیم، باید فرض کنیم در کلیپ مربوطه، پسرک در پاسخ به سوال معلم در مورد سقف شیب دار در شمال کشور، به جای تکرار کلمات سوال، برای فرافکنی باید مثلاً می گفت "انتگرال؟ مشتق؟؟"




لینک مرتبط :
پروژه شکست خورده ضدانقلاب برای کشف حجاب، اول مهر در دانشگاه آزاد کلید می‌خورد؟ +سند
برای حجاب "تئاتر" ساخته‌ایم اما مسئولین فرهنگی حمایتی نمی‌کنند
  • ضیاءالدین
مورد داشتیم فرموده اند:" امروز روز برچسب زدن به یکدیگر نیست بلکه روز چسبندگی بیشتر مردم جامعه است. "
مقام ارشد ستاد "مورد داشتیم" در مورد این "مورد"، هیچ گونه اظهار نظر مستقیمی ارائه ننمود؛ گفتنیست این مقام ارشد، علت سکوت خود را، مورددار بودن سایر سخنان "مورد" مربوطه در جلسه ی مربوطه اعلام نمود و ضمناً نخواست نامش فاش شود!


پ.ن: سخنان آقای حسن روحانی در همایش انتظار و امید http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930322000416
پ.ن2: از وقتی این جمله ی گهر بار جناب حاج حسن روحانی را خوانده ام، به طرز عجیبی احساس تکلیفی مرا در بر گرفته و این جانب خود را موظف می دانم که در هر لحظه به یکی از اعضای جامعه بچسبم تا اطاعت امر جناب رئیس جمهور اعتدال و کلید و امید و تدبیر را به جای آورده باشم؛ البته ممکن است عده ای بگویند اینها را برای ریا نوشته ام اما به هر حال باید گفت این مسئله را که چسبیدن به سایر مردمان جامعه، آن هم به صورت دائم، مشکلات عدیده ای برای انسان به همراه می آورد لکن ما در راستای تحقق سخنان جناب رئیس جمهور و نشر و حفظ پیام 24 خرداد، همه این سختی ها را به جان می خریم...
  • ضیاءالدین
جراید:
 نوبخت در خصوص برگزاری جشن در استان‌ها به دلیل سالگرد پیروزی آقای روحانی نیز افزود: برگزاری جشن و مراسم در سالگرد انتخاب قاطعانه آقای روحانی توسط مردم، یک حق است و در جهت نشاط جامعه لازم است و همه دستگاه‌های اجرایی باید از این فرصت استفاده کنند.
جای شکر داره که کادر دولت درد مردم رو می دونند
جای شکر داره که کادر دولت چیزهایی که لازم هست رو می دونند
جای شکر داره که کادر دولت اصل و فرع رو از هم تشخیص میده
جای شکر داره که کادر دولت در جهت ریخت و پاش های بی مورد رفتار نمی کنه
جای شکر داره که کادر دولت نسبت به پول بیت المال حساسه
جای شکر داره که کادر دولت معنی شادی و نشاط رو کاملا بر اساس اسلام تعریف میکنه
جای شکر داره که کادر دولت پیام 24 خرداد رو درک کرده
جای شکر داره که کادر دولت معنی کلمه "قاطعانه" و 200 هزار رأی رو خوب می دونه
جای شکر داره که کادر دولت می دونه که نشاط مردم با رفع دغدغه های ضروریشون رخ میده
جای شکر داره که کادر دولت ...
...
..
.
جای شکر داره که کادر دولت حالیش هست!

  • ضیاءالدین