رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۴۱ مطلب با موضوع «دولت» ثبت شده است

در این کشور، مردانی اند که حاضرن بهای حق گفتن را بپردازند؛ ولو به قیمت جانشان تمام بشود!
دوستان البته به طنز می گفتند ولی واقعیت این است که در پس هر طنز، جدیتی وجود دارد: "از سخنان این هفته ی حسن رحیمپور ازغدی، بوی شهادت می آمد"
حرفهای این هفته استاد رحیم پور در نطق پیش از خطبه های نماز جمعه تهران، موارد متعددی را شامل می شد:

1- پشت صحنه توهین به پیامبر اعظم چه بود و کدام پازل را تکمیل خواهد کرد؟
2- هیلاری کلینتون درباره ایران و موضع سران کشور نسبت به امریکا چه گفت و عامل افزایش تحریم چه بود؟
3- اقتصاد تنبل داخلی و اقتصاد وادادگی خارجی کشور را به کجا خواهد برد؟
4- نماز جمعه ی غیراسلامی را چه کسانی باب کرده اند و از آن سود می برند؟
5- علت اعمال فشار به ستاد نماز جمعه بخاطر حضور رحیم پور چه بود؟
6- رئیس جمهوری که روایات اسلامی را برای حکومت مناسب نمی دانست؟
7- مسائل روز که جزء خطبه های نماز است، ذکر تقویم نیست!!!
9- ماجرای کومونیست های امریکای لاتین و چگوارای دوم
10- کدام روایات اقتصاد مقاومتی را به ما یاد داده اند؟
 

*ستاد نمازجمعه تهران واقعاً باید مورد تقدیر قرار بگیرد بابت حضور استاد رحیم پور در تریبون نمازجمعه!

** کم اند کسانی که این چنین خوب سخن بگویند و سخن خوب هم بگویند! خداوند ایشان را حفظ کند برای این دین و کشور!

*** سخنش را بشنوید و اگر آن را حق یافتید، تا می توانید آن را نشر دهید، چه این که این فیلم باشد، چه اینکه چهره به چهره این حرفها را بر سر زبان ها بیاندازید! تا سکه رایج کلام مردم این کشور بشود!

  • ضیاءالدین
طی هفته گذشته، اتفاقاتی در کشور رخ داد:
 
1- خبر فیلتر شدن برخی شبکه های اجتماعی موبایل(واتساپ و...) در آخرین روزهای کاری هفته منتشر می شود.
2- عکسی منتسب به کنفرانس وحدت منتشر می شود که در آن نماز جماعت واحدی برقرار نشده و باقی مسائل.
3- علی مطهری در صحن علنی مجلس، جنجالی به راه می اندازد و با حرفهایی تفرقه برانگیز(که در عمل هم شاهد این نتیجه بودیم)، دم از وحدت می زند و بین این همه مشکلات و مسائل کشور، یک هو یادش می آید که سران فتنه هنوز در حصر هستند و اعدام نشده اند و باید برای احقاق حقوق شان کاری کند.

هر یک از این ماجراها، موجی از جنجالهای رسانه ای و به عبارت دیگر درگیری اذهان مخاطبین را با خود به همراه می آورد؛ یک موج برای طرفداران شبکه های اجتماعی و کار فرهنگی سایبری و این قبیل مسائل! یک موج برای کسانی که مسائل جهان اسلام برایشان مهم است و درگیر تکفیری ها و این مسائل اند بیشتر! و موج آخر که به واسطه ابعاد سیاسی و اجتماعی اش، به نظر موجی عمومی تر است و اقشار متنوعی را به خود جذب می کند؛ و این هر سه موج، همچنان هم در حال جریان سازی است و موج هایش فرو ننشسته است، مخصوصاً همین آخری که بدجور دارد ادامه پیدا می کند و به نظر سوژه ی خوبی برای ادامه دار شدن هم می آید و در حال حاضر، روزنامه ها و رسانه ها و اذهان بسیاری از افراد جامعه به این مسائل معطوف است و همین طور مطالبشان اعم از پوستر و تصاویر و فیلم و مقاله و مصاحبه دست به دست می چرخد و این گرداب رسانه ای را تقویت می کند!

اما بهتر است یک پله به عقب برگردیم؛ در هفته ی گذشته اتفاقی رخ داد که لازم بود با بمباران شدید رسانه ای، مسکوت شود و تحت هر شرایطی که شده، ابعادش پنهان و مخفی بماند و ذهنی را به خود معطوف نکند:

بزرگ قوم حرفهایی زده بود که برای روشن شدن افکار عمومی درمورد روزهای جاری و وضعیت کشور، بسیار تعیین کننده و جهت دهنده بود و لازم بود "هیچ کس نشنود" آن را!
 

 

لینک مرتبط:  بیانات رهبر انقلاب در دیدار مردم قم:
 اگر آمدند شرط برداشتن تحریم را یک چیزى قرار دادند که شما غیرتت نمیگنجد که آن را انجام بدهى؛ چه کار میکنید؟
 
پ.ن: لطفاً تکمیل کننده ی پازل "حضرات" نباشید! قدری هم تکمیل کننده نقشه ی "حضرت" بشوید! اگر حب او را در دل دارید! این به تقوا نزدیک تر است!

پ.ن2: جناب مطهری بعد از جنجالهای یکشنبه مجلس شورای اسلامی، نامه ای زده بود که در آن ذکر شده بود که مخالفینش در مجلس، مثل لشکر عمر سعد در زمان حضرت اباعبدالله بوده اند و البته از این قیاس وقیحانه هم شرم نکرده بود؛ کاری به این مسائل ندارم البته؛ اما آنچه به نظر می رسد این است که این موارد منحرف کننده ی اذهان از حرف های ولی امر مردم، به سمت دیگر مسائل، بیشتر شباهت دارد به "هلهله ی لشکر عمر سعد" در آن روز! فتأمل!

ویدئو مرتبط:

  • ضیاءالدین

ایشان(که دارد دستش را تکان میدهد):
اگر شما اطلاعات، تفنگ، پول و سرمایه، سایت و روزنامه، خبرگزاری را همه را در یک نهاد جمع کردید، ابوذر و سلمان هم باشد، فاسد می‌شود. کار ما اشکال دارد، ما اشکال را باید رفع کنیم. تجمیع قدرت در یکجا فساد است.


سوالی که برای حقیر مطرح شد، این است که آیا حضور یک شخص- که احیاناً می تواند وزیری مرتبط با مقوله بازرگانی و تجارت باشد- در هیئت مدیره مثلاً 20 شرکت- که احیاناً کارشان بازرگانی و تجارت است- و اینکه همان شخص مذکور، مثلاً چند هزار میلیارد تومان سرمایه هم داشته باشد، آیا اگر همان شخص ابوذر هم باشد، فاسد نمی شود؟ سلمان باشد چطور؟

پ.ن1: ان شاءالله که وضعیت گوش آقای نعمت زاده که عمل کرده اند، بهتر شده باشد؛ سلامتی ایشان برای ما خیلی اهمیت دارد!

پ.ن2: "بسم الله الرّحمن الرّحیم
نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین می‌کنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه‌ای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی‌گیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظه‌ای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید"
  • ضیاءالدین
مطالبی به قلم بعضی از دوستان خوش فکرم نوشته شده که به نظرم لازم است در حد همین بلاگ محدودی که در دسترسم هست، تبلیغ شان را بکنم تا تعداد افراد بیشتری نسبت به مسائل مطرح شده در آنها، به نعمت آگاهی دست یابند؛
اینها مسائلی اند که اغلب در تحلیل های ما جایی ندارند و یا کمتر به آنها توجه می کنیم؛
و رستاخیز قرار بود جایی باشد برای چنین حرفهایی؛
فلذا لازم است اینها را اینجا برای تان تعریف کنم:

1
اولین مطلب، نگاهی است متفاوت (حتی باید گفت خیلی متفاوت) در مورد تعامل با غرب و نظام سرمایه داری؛ چالشی است بر این مسئله که همه به آن اعتقاد (غیرقابل توجیهی) پیدا کرده ایم که "رابطه با امریکا و کشورهای بلوک مربوطه اش، حداقل هر چه نداشته باشد، از نظر اقتصادی به صرف ما است:

نه به دوآلیسم آرمان _ منفعت:

از گندم ری هم نخواهیم خورد!

برخلاف نگاهی که دو جریان اصلی سیاسی کشور بر افکار عمومی حاکم کرده‌اند، مبارزه و مقاومت در برابر غرب همراه با زیان اقتصادی و ضربه به منفعت کشور نبوده و به سود اقتصاد کشور است...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

2

دومین مطلب، در باب دانشگاه است و مرگ مغزی اش! مصایبی که در بدنه مدیریتی وزارت علم ها(!) صرف نظر از سکان دارش وجود دارد:

مرگ مغزی!

هر مدیری، در هر کجایِ دستگاهِ عریض و طویلِ آموزش عالی (و به ویژه ریاست دانشگاه ها)، اگر می خواهد سرِ راحت بر بالش بگذارد، محکوم است که مبارزه ی جدی با این دو پدیده ی شوم را سرلوحه و اولیت اصلی کارش قرار دهد...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

3

و سومین مطلب، به نظرم باید مرثیه ای برای کتاب نام میگرفت؛ بهانه ی مطلب، اتفاقی است استانی، اما نگارنده، پای قلمش را در حصار استان محدود نکرده و نگاهش را در افقی بالا قرار داده تا مسائل کلان را به بهانه ای استانی، بر زبان آورد:

هفته کتاب برای چه کسی برگزار شد؟

انبار داریِ مدیران فرهنگی!

تکرارِ صد باره و بلکه هزار‌باره‌ی بیاناتِ رهبری در موردِ ورودِ کتاب به زندگیِ مردم، قطعا معجزه نخواهد کرد و کتاب را وارد زندگی مردم نخواهد کرد. تحولی باید، در نحوه‌ی اندیشیدنِ مدیرانِ این حوزه شکل بگیرد و رنگِ عمل به خود بگیرد...

  • ضیاءالدین
*چگونه می توان یک لیوان زهر را به خورد چند ده میلیون انسان داد بدون آنکه کسی متعرض شما شود؟

1- برای این کار، کافی است تا زهری را که قصد دارید در طول مدت معینی، یک جا قورت بدهند، در 10 برابر آن مدت معین به خورد جماعت بدهید.

2- همچنین در این روش، بهتر است تا مدام از شیرین بودن همین شربت زهر برای جماعت آن قدر بگویید تا ملت یادشان برود که شربت زهر بوده است! مثلاً بگویید می دانید این شربت شیرین که قرار است بخورید چیست؟ (مثلاً بگویید) این شربت شیرین، شربت عسلی است که در کل دنیا نظیر ندارد! [باید دقت داشته باشید که در هنگام ادای این جملات، آنقدر باید حرف عین عسل را با تلفظ عربی اش از ته حلق بیرون بدهید که همه در شیرین بودن و عسل بودن آن شربت زهر ذره ای شک نکنند!

3- اگر چنان چه حس کردید کسی ممکن است از قضیه بو ببرد، به انحاء مختلف سعی کنید اذهان را منحرف کنید؛ مثلاً یک هو از بدبو بودن جورابهایی که در مملکت تولید می شود بگویید؛ یا مثلاً یک جایگاه مدیریتی مهمی را که تعیین تکلیفش در دستان شماست، آنقدر سخیف کنید که به حرف اصلی همه ی اقشار جامعه مرتبط شود؛ و از این قبیل مسائل را آنقدر ایجاد کنید، به نحوی که هر کس بخواهد چیزی جز این مسائل را - مثلاً ماجرای زهر خودمان- ذکر کند، به "تشخیص ندادن اولویتها" متهم شود!

4- اگر چنان چه با انجام مورد شماره 3، باز هم شخص یا اشخاصی برای فریاد زدن ماجرای زهر خودمان دور هم جمع شدند یا کاری انجام دادند، تا جایی که می توانید، آن ها را ابله بخوانید؛ ایده ی اصلی این اتفاق را در قرآن، در داستان حضرت نوح می توانید دنبال کنید؛ جایی که وقتی حضرت نوح ع مردمش را به دین خدا دعوت میکند، عده ای از متنفذین قوم، پیروان نوح ع را اراذل و اوباش و ساده لوحان معرفی کردند تا هم نوح را زده باشند، هم راه نوح را، و هم آن جماعت محدود مومن به خداوند را!
به هر حال، شما باید آنقدر با اعتماد به نفس این القاب و برچسب ها را به جماعت مربوطه بزنید که با هر فحش شما، عده ای از مردم کف و سوت بزنند؛ و در عوض شما باید نشان دهید که چقدر به این حرف خودتان و حرف زدن خودتان می بالید!

5- اگر زمانی حس کردید که رهبر قوم و بزرگ مملکت، قبلاً حرف هایی زده که موجب زیر سوال رفتن ماجرا و عملی نشدن فرایند زهرخوران ملی می شود، سعی کنید از نجابت وی (همان رهبر قوم) - که باعث می شود نخواهد صراحتاً لب مطلب را بگوید و یا به هر دلیلی، به شما فرصت اصلاح داده است- حُسن سوءاستفاده را ببرید و مدام با چسباندن خودتان به وی، اینطور وانمود کنید که شما هم پیرو اصلی حرف او هستید؛ حتی هر وقت او حرفی بر خلاف برنامه های شما زد، شما هم به روی خودتان نیاورده و با صدایی بلندتر، همان حرفهای او را تکرار کنید و با شوری وصف ناپذیر از تابع بودن خودتان از سخنان وی تا آخرین قطره خون و آخرین نفس هایتان سخن بگویید و همزمان به ادامه کارهای خودتان طبق سیاست های موارد قبل بپردازید.


و در آخر، این نکته مهم را فراموش نکنید که :
بسیاری از این مردم چند ده میلیونی، به شما اعتماد زیادی دارند و هرگز احتمال نمی دهند که شما بخواهید زهرخوران برای شان راه بیاندازید؛ این اعتماد، بهترین سرمایه شماست؛ پس به نحوی باید فرایند زهرخوران را مدیریت کنید، که حتی بعد از انجام آن هم، اعتمادشان از شما سلب نشود و بتوانید احیاناً در برهه های دیگر، فرایندهای زهر خوران و یا خودسربران-فرآیندی که در آن کوشیده می شود تا شخص باور کند که با بریدن سر خود، می تواند بهتر نفس بکشد- و دیگر فرایندهایی که در هر زمان ممکن است به آن نیاز پیدا کنید را انجام دهید!
  • ضیاءالدین

مورد داشتیم چندین و چند بار متن موجود در خبر زیر -در مورد توافق نامه ژنو و مذاکره بعد از آن- را مطالعه کرده و هنوز که هنوز است معنای برخی کلمات متنش را متوجه نشده؛ از جمله کلمات زیر:

"مفید"، "سازنده"، "اختلافات اساسی"، "باقی"!


عضو ارشد ستاد مورد داشتیم افزود: یک عدد علامه دهخدای لغت نامه نویس جهت انجام پاره ای امور کشوری و لشکری مورد نیاز است!

پ.ن:عراقچی: گفت‌وگوها با 3 کشور اروپایی مفید و سازنده بود/اختلافات در موضوعات اساسی همچنان باقی است

  • ضیاءالدین

شهید رجایی:

قطعات یدکی، آن اندازه که از این شیطان بزرگ طلب داریم از حلقومش بیرون می کشیم. اما برای پیروزی در این جنگ تحمیلی ساختگی، حاضر نیستیم برای یک لحظه هم که شده نوکری آمریکا را به خاطر گرفتن قطعات یدکی قبول کنیم.



  • ضیاءالدین

مورد داشتیم کسی که سه دهه است وزیر نفت دولت های مختلفه و از طرفی هیچ ارتباط خاصی هم به قضیه کرسنت و استات اویل و ... نداره،  فرموده اند:

از رانت متنفرم!!!

ستاد عالی مورد داشتیم افزود:

یکی این آقای وزیر نفت از رانت متنفر هست، یکی هم جناب شهرام جزایری و آقای نعمت زاده که حق پدربزرگی به گردن مون داره..



  • ضیاءالدین

مورد داشتیم اهل خود ایالات منفصله ی امریکا؛ از اون بی سواد های بی شناسنامه ی عهد حجری اون هم از نوع بین المللی ش؛ در رابطه با توافق نامه ژنو و در واقع "تعهدنامه یک طرفه ایران" که وزارت خارجه ی دولت جناب حسن روحانی مذاکره کننده ی ارشدش را پای کار گذاشت، میگه:

آمریکا می داند شما ایرانی ها دنبال سلاح هسته ای نیستید؛ خودش این دروغ را گفته است. لذا دنبال این نباشید که به او ثابت کنید فعالیت هسته ای تان صلح آمیز است. هدف آمریکا جلوگیری از پیشرفت ایران است!

گرت پورتر، نویسنده و محقق آمریکایی کتابی بی نظیر با عنوان "بحران ساختگی: داستان ناگفته هراس از ایران هسته ای"

ستاد عالی مورد داشتیم خاطر نشان میکند به یک عدد ماله کش جهت بتونه کاری ترک های دیوار تحریم نیازمندیم!

  • ضیاءالدین
دنیا را بر سرش خراب کرده اند... باورت می شود کسی مظلوم تر از غزه هم باشد؟



*بغض می شوم با شنیدن نام بحرین...
  • ضیاءالدین