رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۱۸ مطلب با موضوع «دولت :: سیاست خارجی» ثبت شده است

مطالبی به قلم بعضی از دوستان خوش فکرم نوشته شده که به نظرم لازم است در حد همین بلاگ محدودی که در دسترسم هست، تبلیغ شان را بکنم تا تعداد افراد بیشتری نسبت به مسائل مطرح شده در آنها، به نعمت آگاهی دست یابند؛
اینها مسائلی اند که اغلب در تحلیل های ما جایی ندارند و یا کمتر به آنها توجه می کنیم؛
و رستاخیز قرار بود جایی باشد برای چنین حرفهایی؛
فلذا لازم است اینها را اینجا برای تان تعریف کنم:

1
اولین مطلب، نگاهی است متفاوت (حتی باید گفت خیلی متفاوت) در مورد تعامل با غرب و نظام سرمایه داری؛ چالشی است بر این مسئله که همه به آن اعتقاد (غیرقابل توجیهی) پیدا کرده ایم که "رابطه با امریکا و کشورهای بلوک مربوطه اش، حداقل هر چه نداشته باشد، از نظر اقتصادی به صرف ما است:

نه به دوآلیسم آرمان _ منفعت:

از گندم ری هم نخواهیم خورد!

برخلاف نگاهی که دو جریان اصلی سیاسی کشور بر افکار عمومی حاکم کرده‌اند، مبارزه و مقاومت در برابر غرب همراه با زیان اقتصادی و ضربه به منفعت کشور نبوده و به سود اقتصاد کشور است...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

2

دومین مطلب، در باب دانشگاه است و مرگ مغزی اش! مصایبی که در بدنه مدیریتی وزارت علم ها(!) صرف نظر از سکان دارش وجود دارد:

مرگ مغزی!

هر مدیری، در هر کجایِ دستگاهِ عریض و طویلِ آموزش عالی (و به ویژه ریاست دانشگاه ها)، اگر می خواهد سرِ راحت بر بالش بگذارد، محکوم است که مبارزه ی جدی با این دو پدیده ی شوم را سرلوحه و اولیت اصلی کارش قرار دهد...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

3

و سومین مطلب، به نظرم باید مرثیه ای برای کتاب نام میگرفت؛ بهانه ی مطلب، اتفاقی است استانی، اما نگارنده، پای قلمش را در حصار استان محدود نکرده و نگاهش را در افقی بالا قرار داده تا مسائل کلان را به بهانه ای استانی، بر زبان آورد:

هفته کتاب برای چه کسی برگزار شد؟

انبار داریِ مدیران فرهنگی!

تکرارِ صد باره و بلکه هزار‌باره‌ی بیاناتِ رهبری در موردِ ورودِ کتاب به زندگیِ مردم، قطعا معجزه نخواهد کرد و کتاب را وارد زندگی مردم نخواهد کرد. تحولی باید، در نحوه‌ی اندیشیدنِ مدیرانِ این حوزه شکل بگیرد و رنگِ عمل به خود بگیرد...

  • ضیاءالدین
*چگونه می توان یک لیوان زهر را به خورد چند ده میلیون انسان داد بدون آنکه کسی متعرض شما شود؟

1- برای این کار، کافی است تا زهری را که قصد دارید در طول مدت معینی، یک جا قورت بدهند، در 10 برابر آن مدت معین به خورد جماعت بدهید.

2- همچنین در این روش، بهتر است تا مدام از شیرین بودن همین شربت زهر برای جماعت آن قدر بگویید تا ملت یادشان برود که شربت زهر بوده است! مثلاً بگویید می دانید این شربت شیرین که قرار است بخورید چیست؟ (مثلاً بگویید) این شربت شیرین، شربت عسلی است که در کل دنیا نظیر ندارد! [باید دقت داشته باشید که در هنگام ادای این جملات، آنقدر باید حرف عین عسل را با تلفظ عربی اش از ته حلق بیرون بدهید که همه در شیرین بودن و عسل بودن آن شربت زهر ذره ای شک نکنند!

3- اگر چنان چه حس کردید کسی ممکن است از قضیه بو ببرد، به انحاء مختلف سعی کنید اذهان را منحرف کنید؛ مثلاً یک هو از بدبو بودن جورابهایی که در مملکت تولید می شود بگویید؛ یا مثلاً یک جایگاه مدیریتی مهمی را که تعیین تکلیفش در دستان شماست، آنقدر سخیف کنید که به حرف اصلی همه ی اقشار جامعه مرتبط شود؛ و از این قبیل مسائل را آنقدر ایجاد کنید، به نحوی که هر کس بخواهد چیزی جز این مسائل را - مثلاً ماجرای زهر خودمان- ذکر کند، به "تشخیص ندادن اولویتها" متهم شود!

4- اگر چنان چه با انجام مورد شماره 3، باز هم شخص یا اشخاصی برای فریاد زدن ماجرای زهر خودمان دور هم جمع شدند یا کاری انجام دادند، تا جایی که می توانید، آن ها را ابله بخوانید؛ ایده ی اصلی این اتفاق را در قرآن، در داستان حضرت نوح می توانید دنبال کنید؛ جایی که وقتی حضرت نوح ع مردمش را به دین خدا دعوت میکند، عده ای از متنفذین قوم، پیروان نوح ع را اراذل و اوباش و ساده لوحان معرفی کردند تا هم نوح را زده باشند، هم راه نوح را، و هم آن جماعت محدود مومن به خداوند را!
به هر حال، شما باید آنقدر با اعتماد به نفس این القاب و برچسب ها را به جماعت مربوطه بزنید که با هر فحش شما، عده ای از مردم کف و سوت بزنند؛ و در عوض شما باید نشان دهید که چقدر به این حرف خودتان و حرف زدن خودتان می بالید!

5- اگر زمانی حس کردید که رهبر قوم و بزرگ مملکت، قبلاً حرف هایی زده که موجب زیر سوال رفتن ماجرا و عملی نشدن فرایند زهرخوران ملی می شود، سعی کنید از نجابت وی (همان رهبر قوم) - که باعث می شود نخواهد صراحتاً لب مطلب را بگوید و یا به هر دلیلی، به شما فرصت اصلاح داده است- حُسن سوءاستفاده را ببرید و مدام با چسباندن خودتان به وی، اینطور وانمود کنید که شما هم پیرو اصلی حرف او هستید؛ حتی هر وقت او حرفی بر خلاف برنامه های شما زد، شما هم به روی خودتان نیاورده و با صدایی بلندتر، همان حرفهای او را تکرار کنید و با شوری وصف ناپذیر از تابع بودن خودتان از سخنان وی تا آخرین قطره خون و آخرین نفس هایتان سخن بگویید و همزمان به ادامه کارهای خودتان طبق سیاست های موارد قبل بپردازید.


و در آخر، این نکته مهم را فراموش نکنید که :
بسیاری از این مردم چند ده میلیونی، به شما اعتماد زیادی دارند و هرگز احتمال نمی دهند که شما بخواهید زهرخوران برای شان راه بیاندازید؛ این اعتماد، بهترین سرمایه شماست؛ پس به نحوی باید فرایند زهرخوران را مدیریت کنید، که حتی بعد از انجام آن هم، اعتمادشان از شما سلب نشود و بتوانید احیاناً در برهه های دیگر، فرایندهای زهر خوران و یا خودسربران-فرآیندی که در آن کوشیده می شود تا شخص باور کند که با بریدن سر خود، می تواند بهتر نفس بکشد- و دیگر فرایندهایی که در هر زمان ممکن است به آن نیاز پیدا کنید را انجام دهید!
  • ضیاءالدین

مورد داشتیم چندین و چند بار متن موجود در خبر زیر -در مورد توافق نامه ژنو و مذاکره بعد از آن- را مطالعه کرده و هنوز که هنوز است معنای برخی کلمات متنش را متوجه نشده؛ از جمله کلمات زیر:

"مفید"، "سازنده"، "اختلافات اساسی"، "باقی"!


عضو ارشد ستاد مورد داشتیم افزود: یک عدد علامه دهخدای لغت نامه نویس جهت انجام پاره ای امور کشوری و لشکری مورد نیاز است!

پ.ن:عراقچی: گفت‌وگوها با 3 کشور اروپایی مفید و سازنده بود/اختلافات در موضوعات اساسی همچنان باقی است

  • ضیاءالدین

شهید رجایی:

قطعات یدکی، آن اندازه که از این شیطان بزرگ طلب داریم از حلقومش بیرون می کشیم. اما برای پیروزی در این جنگ تحمیلی ساختگی، حاضر نیستیم برای یک لحظه هم که شده نوکری آمریکا را به خاطر گرفتن قطعات یدکی قبول کنیم.



  • ضیاءالدین

مورد داشتیم اهل خود ایالات منفصله ی امریکا؛ از اون بی سواد های بی شناسنامه ی عهد حجری اون هم از نوع بین المللی ش؛ در رابطه با توافق نامه ژنو و در واقع "تعهدنامه یک طرفه ایران" که وزارت خارجه ی دولت جناب حسن روحانی مذاکره کننده ی ارشدش را پای کار گذاشت، میگه:

آمریکا می داند شما ایرانی ها دنبال سلاح هسته ای نیستید؛ خودش این دروغ را گفته است. لذا دنبال این نباشید که به او ثابت کنید فعالیت هسته ای تان صلح آمیز است. هدف آمریکا جلوگیری از پیشرفت ایران است!

گرت پورتر، نویسنده و محقق آمریکایی کتابی بی نظیر با عنوان "بحران ساختگی: داستان ناگفته هراس از ایران هسته ای"

ستاد عالی مورد داشتیم خاطر نشان میکند به یک عدد ماله کش جهت بتونه کاری ترک های دیوار تحریم نیازمندیم!

  • ضیاءالدین

اگر کسی خیال کند که اسم اسلام موجب میشود که با جمهوری اسلامی مخالف باشند، نه، اسم اسلام و ظواهر اسلامی و تشریفات اسلامی هیچ کس را به مخالفت وادار نمیکند.

امام یک وقتی در یکی از صحبتهایشان میفرمودند: وقتی که انگلیس‌ها در دهه‌ی دوّم قرن بیستم - هزار و نهصد و خرده‌ای - آمدند وارد عراق شدند و مسلّط شدند، بعد آن فرمانده‌ی نظامی انگلیسی دید یک نفری فریادی بلند کرده، دارد صدایی میزند، دستپاچه شد - روی مناره یک کسی اذان میگفت - پرسید این سرو صدایی که هست چیست؟ گفتند اذان میگوید. گفت علیه ما است؟ یکی گفت نه؛ گفت خب، هرچه میخواهد بگوید. اذانی که علیه او نباشد، «الله‌اکبر»ی که او را کوچک نکند، خب هرچه میخواهد بگوید، بگوید.

مسئله مسئله‌ی اسم اسلام و تشریفات اسلامی نیست. امروز کشورهایی اسم اسلام را دارند، تشریفات اسلامی را هم کم‌وبیش دارند، امّا نفتشان در اختیار استکبار است، امکاناتشان در اختیار استکبار است، منابع حیاتی‌شان در اختیار آنها است؛ هیچ مخالفتی با آنها نیست، خیلی هم دوستند.

* " یکی از کارشناسان دولتی آمریکا گفته است: آشتی میان ایران و آمریکا امکان‌پذیر است، امّا میان جمهوری اسلامی با آمریکا ممکن نیست؛ حرف درستی زده. ایرانی که در رأس آن خاندان پهلوی باشند - که همه چیزشان را در اختیار آنها میگذارند - البتّه آشتی با این ممکن که هیچ، لازم هم هست؛ بالاتر از آشتی هم لازم است. مسئله، مسئله‌ی جمهوری اسلامی است؛ جمهوری اسلامی یعنی استقلال، آزادی، پایبندی به ایمان اسلامی، حرکت در مسیر اسلام، تن ندادن به تحمیلات دشمنان، دعوت امّت اسلامی به اتّحاد - درست نقطه‌ی مقابل آن‌چیزی که آنها میخواهند - البتّه با این بدند."


*بیانات امام خامنه ای در تاریخ 4 تیرماه 1393

  • ضیاءالدین
گوگل را باز میکنی، می نویسی "ابوطالبی"؛ انگشت مبارک را بر اینتر فشار می دهی و بعد از دقایقی(!!!) که اینترنت پرسرعتی که داری می تواند نتایج جست و جو را بالأخره نشان دهد، اخبار و تیترهای جالبی را می بینی؛

هر کس و ناکسی نسبت به ماجرای ویزای ابوطالبی عکس العمل نشان داده جز دولت فخیمه که مشخص نیست تکلیفش با خودش چیست؟ حتی در یکی از خبرها آمده که روسیه هم نسبت به این مسئله موضع گیری اعتراضی دارد؛ برخی از سیاستمداران و دست اندرکاران داخلی هم بارها این مسئله را متذکر شده اند اما انگار دولت محترمه(لفظ دولت مونث است دیگر) فعلاً قصد ندارد کار خاصی کند و شاید هم بگذارد کمی آب ها از آسیاب بیافتد و بعد شخص دیگری را در حرکتی "اعتمادساز" و "تنش زدا" و "اقدامی سخت" معرفی کند تا صلح جهانی و امنیت بین المللی کشور عزیزمان مورد کوچک ترین تهدیدی واقع نشود( و البته گفتن ندارد که باید شما این جمله را این طور بخوانید که : " و به تریج قبای دولت فخیمه تر ایالات متحده برنخورد که ما هنوز هم سفارتش را لانه جاسوسی و محکوم به اشغال می دانیم)
انگار سریال هدفمند فعالیت های منتقدبرجای نشاننده ی دولت یازدهم کماکان با قوت باید ادامه داشته باشد؛

نمی دانم چرا ولی با این مقدمه که ما آقای روحانی را دوست داریم و عاشق جناب ظریف هستیم، به یاد این بیت افتادم که :
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
آنچه آغاز ندارد "نپذیرد انجام..."

  • ضیاءالدین
ما که خودمان به تنهایی آنقدر "سواد" نداریم که شخصاً "بی سوادبازی" در بیاوریم و قدری توافق ژنو را "بی سوادانه" نقد کنیم؛ شاید بعداً قدری دانش "بی سوادی" را به دست آوردیم و ما هم نقد کردیم اما تا آن زمان، در همین حد که "بی سوادی" ما قد می دهد، از یکی از "دکترهای بی سوادی" که توافق نامه ژنو را نقد کرده، تصویری یافته ایم که اگر کسی خواست قدری طریق "بی سوادی" یاد بگیرد، راه هدایت بر او بسته نباشد؛
من الله توفیق

  • ضیاءالدین