هر صبح که برای صلاه بیدار میشوی، ...
هر صبح که برای کلاس درس بیدار میشوی ...
هر صبح که برای کار و "زندگی" بیدار می شوی...
.
.
.
باید باشد...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که از کجا آمده ای و به کجا قرار است بروی و چطور قرار است این آمدن و رفتن را بگذرانی...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که هر لحظه ات در جنگ بین خوبی و بدی هستی و انتخاب می کنی و می بری و می بازی...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که هر لحظه خواب بیشتر تو، یعنی بیشتر پیش آمدن دشمن؛ چه دشمن بیرونی و خارجی و منافق باشد، چه دشمن درونی و نفس سرکش و جهل پرست خودت باشد؛ هر لحظه غفلت، یعنی پیش رفتن به سمت پرتگاه ها...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا هیچ لحظه ای، تا در این دنیا هستی، هیچ لحظه ای به معنای عافیت نباشد؛ که این دنیا، دار مکافات است و عرصه ی بلا و آزمایش...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا زنده بمانی و اگر قرار است روزی بمیری، قبل از آن خودت، خودت را میرانده باشی تا مبادا برسد آن روزی که تو قبل از آنکه خودت را میرانده باشی، میرانده شوی که وامصیبت است اگر خدای نکرده آن بشود...
این چفیه باید باشد...