رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

۳۳ مطلب با موضوع «نبرد فرهنگ» ثبت شده است

گفت مورد داشتیم فرماندار بوده و تخلف جاده ای داشته و پلیس جریمه اش کرده؛ مورد مذکور زده توی گوش پلیس وقتی دیده کلفتی گردنش برای مأمور پلیس اهمیت نداره!

گفتم یاد جمله ی معروف جورج اورول توی قلعه حیوانات افتادم که از زبون یه حیوون به مخاطب میگه: "همه با هم مساوی اند اما بعضی ها مساوی ترند!"


پ.ن1: من اگر به جای استاندار کرمانشاه بودم، ضمن عزل اون فرماندار، و جریمه ش در انظار عمومی و وادار کردنش به عذرخواهی از مأمور در مقابل دوربین صدا و سیما، در راستای قصاص، یک سیلی آبدار به گوش های اون فرماندار قانون شکن و بی مسئولیت میزدم!

پ.ن2: گفتنی است اگر استاندار کرمانشاه، به پ.ن قبل عمل نکنه، خودش هم زیر سوال هست و وزیر کشور باید برخورد مقتضی را با او انجام بده!

پ.ن3: گفتنی تر است اگر وزیر کشور هم این کار را نکند، بر رئیس جمهور حقوق دان واجب است که پ.ن اول را در مورد وزیر کشور و سایر موارد مذکور انجام بدهد!

پ.ن4: گفتنی تر تر است اگر رئیس جمهور این کار را نکند، بر مردم است که بروند و رأی شان را از وی پس بگیرند!

پ.ن5: گفتنی تر تر تر است که اگر مردم این کار را نکنند، بر خداوند است که قومی دیگر را به جای آنان بر زمین ساکن کند تا این کار ها را انجام دهند!

  • ضیاءالدین

مورد داشتیم وقتی بازیگر زن ایرانی رو توی جشنواره کن دیده، رفته و روبوسی کرده باهاش و حالا کار هم نداریم که اون بازیگر زن هم با آغوش باز از این تجلیل استقبال کرده، بعد وقتی توی ایران اسلامی، از این آغوش باز خانم بازیگر انتقاد کردن و بهش معترض شدند، این مورد مذکور ما هم اومده و در حمایت از خانم بازیگر، گفته "قصد او تجلیل از سینمای ایران بوده‌است."
اداره ی کل "مورد داشتیم" از سایر بانوان هم فکر خانم حاتمی دعوت به عمل می آورد تا جهت تجلیل هر چه باشکوه تر و در خور تر سینمای ایران توسط آقای "مورد" مذکور به حضور ایشان شرفیاب گردند!


پ.ن: چندی پیش روبوسی لیلا حاتمی در جشنواره کن با ژاکوب موجب انتقاد و واکنش گروهی از اهالی سیاست و سینماگران شد.ژیل ژاکوب نیز در جواب این انتقادات مدعی شد که قصد او "تجلیل از سینمای ایران بوده‌است."

  • ضیاءالدین
گفت علی مطهری بین دانشجوها گفته "حصر موسوی و کروبی دیگه منطقی نیست؛ انتظار توبه کردن شان هم منطقی نیست؛ طرفین بیایند و کدورت ها را فراموش کنند"؛ و وقتی دانشجوها اعتراض کرده اند، در جواب گفته "زهر مار"!(1)
گفتم مورد داشتیم اونقدر عزمش جزم بوده که با وجود این که باباش جزء 10نفر اول ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی بوده و سوابق درخشانی در زمینه ی علم و فرهنگ و دین داره که هیچ کسی نمی تونه انکار کنه، ولی باز هم پسره تونسته اونقدر قوی کار کنه توی رفتارهای منطقیش که دیگه برای خیلی ها واقعاً سخت شده که بخوان در جواب کارهای این پسره طوری فحش بدند که به پدرش نخوان چیزی بگن!

 

پ.ن1:علی مطهری در سالن همایش‌های دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) قزوین(15اردبیهشت93)
  • ضیاءالدین
.هنوز هم آزارم می دهد بلاهت برخی مقدس های دانشگاه در فهم و تشخیص مسائل اصلی و فرعی.

تحمل اینها 1000 بار سخت تر از تحمل چیزی مثل گرسنگیست!
  • ضیاءالدین

صراط

۰۲
ارديبهشت

"جز خط مستقیم توحید، هر چه هست منکرات است؛ اینها باید از بین برود... هر چه منکر است باید از بین برود!"

حضرت روح الله (قدس سره)

imam-khomeini

  • ضیاءالدین
ما که خودمان به تنهایی آنقدر "سواد" نداریم که شخصاً "بی سوادبازی" در بیاوریم و قدری توافق ژنو را "بی سوادانه" نقد کنیم؛ شاید بعداً قدری دانش "بی سوادی" را به دست آوردیم و ما هم نقد کردیم اما تا آن زمان، در همین حد که "بی سوادی" ما قد می دهد، از یکی از "دکترهای بی سوادی" که توافق نامه ژنو را نقد کرده، تصویری یافته ایم که اگر کسی خواست قدری طریق "بی سوادی" یاد بگیرد، راه هدایت بر او بسته نباشد؛
من الله توفیق

  • ضیاءالدین
  پیکر شهید ناهی از منکر علی خلیلی فردا تشییع می‌شود



گاهی نوشتن از بعضی دردها، آنقدر سخت می شود که واژه ها را تاب معنی به دوش کشیدن نمی ماند؛
فقط می توانی بعضی عبارات و الفاظ را، نه در قالب جمله، که تنها هر آنطور که توان داری بنویسی!
"اینجا ایران؛ دارالقرای اسلام و تشیع"؛ "حکومت اسلام، بستر تحقق احکام اسلام"؛ "وظیفه دولت مردان، خدمت به مردم، مبتنی بر تکلیف اسلامی شان"؛ "کلام حضرت امیر(ع) که فرمود همه کارهای خیر در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره اند در برابر دریا"؛ "و دوباره، اینجا ایران، دارالقرای اسلام و تشیع"...


پ.ن: دست همه مان درد نکند؛ همه ما بچه مذهبی ها؛ همه ما مردم "شهید پرور"!!!
پ.ن2: به فاصله دو ساعت بعد از درج این مطلب، به لینک فارس نیوز که بالا قرار داده بودم مراجعه کردم و در کمال تعجب دیدم لینک حذف شده! علت چیه؟ خبر اشتباه بوده یا درج اون؟
لینک های مرتبط:
جهان نیوز:طلبه جانباز ناهی از منکر به شهادت رسید

علی خلیلی: هیچ کس پشت آدم نیست!


  • ضیاءالدین
هر صبح که برای صلاه بیدار میشوی، ...
هر صبح که برای کلاس درس بیدار میشوی ...
هر صبح که برای کار و "زندگی" بیدار می شوی...
.
.
.
باید باشد...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که از کجا آمده ای و به کجا قرار است بروی و چطور قرار است این آمدن و رفتن را بگذرانی...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که هر لحظه ات در جنگ بین خوبی و بدی هستی و انتخاب می کنی و می بری و می بازی...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که هر لحظه خواب بیشتر تو، یعنی بیشتر پیش آمدن دشمن؛ چه دشمن بیرونی و خارجی و منافق باشد، چه دشمن درونی و نفس سرکش و جهل پرست خودت باشد؛ هر لحظه غفلت، یعنی پیش رفتن به سمت پرتگاه ها...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا هیچ لحظه ای، تا در این دنیا هستی، هیچ لحظه ای به معنای عافیت نباشد؛ که این دنیا، دار مکافات است و عرصه ی بلا و آزمایش...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا زنده بمانی و اگر قرار است روزی بمیری، قبل از آن خودت، خودت را میرانده باشی تا مبادا برسد آن روزی که تو قبل از آنکه خودت را میرانده باشی، میرانده شوی که وامصیبت است اگر خدای نکرده آن بشود...
این چفیه باید باشد...

  • ضیاءالدین

20 سال قبل گفتی و ما نشنیدیم...

هدفِ تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد.

آن آقایى که خودش - به حسب آنچه که ما مى‌بینیم - خسرالدنیا و الآخره است، بر مى‌دارد مى‌نویسد که «ملت ایران خسر الدنیا و الآخره شده‌اند»! مى‌نویسند، و چاپ هم مى‌کنند که «مسلمانهاى عالم و از جمله ملت ایران، خسر الدنیا والآخره شدند.» چرا؟ چون با امریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسر الدنیا و الآخره بودن است؟! ملت ایران که توانست خود را از ذلّتِ وابستگى نجات دهد؛ توانست خود را از ذلّت و ننگ ارتباط و اتّصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوى و ارتباط با امریکا نجات دهد و این‌طور شجاعت و شهامت و سربلندى در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگى گام نهد، خسر الدنیا و الآخره است؟! این جوانان ما، این خانواده‌هاى مؤمن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسر الدنیا و الآخره‌اند؟! خودشان خسر الدنیا و الآخره‌اند! کسى که این را مى‌گوید، حقیقتاً خسر الدنیا و الآخره است. نه دنیا دارند، نه‌آخرت. دنیاشان، دنیاى نکبت؛ آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهى است. نسبت به‌مردم این حرفها را مى‌زنند و پخش هم مى‌کنند. براى چه پخش مى‌کنند؟ براى این‌که مردم رامتزلزل کنند؛ براى این‌که ایمان مردم را عوض کنند. این، کار کیست؟ کار همان دشمنى که استقلال اقتصادى به ضرر اوست، استقلال سیاسى به ضرر اوست؛ استقلال فرهنگى به ضرر اوست.



بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان1372/02/15

  • ضیاءالدین
در این روزگاری که زندگی میکنیم، سوژه های جالبی داریم؛ میخواهم یکی از این موضوعات دم دستی را امروز کمی با نگاهی ساده و بی تکلف بررسی اجمالی کنم؛ و البته نه من حوصله مطول نوشتن دارم و نه شما حوصله مطول خواندن را احتمالا! لذا در مطلبی برد-برد با هم مفاهمه خواهیم کرد انشالله ؛)
مسئله ی مورد نظر، هم در شاخه ی سیاسی رخ میدهد، هم در شاخه علمی، هم اقتصادی، هم مذهبی و ... تا دلتان بخواهد خلاصه مبتلا به دارد؛ حتماً می پرسید چه مسئله ای است که اینقدر عام است؛ جواب چیزی نیست جز "چون رهبری گفته اند، پس باید..."
قبل از این که هر گونه فحش و بد و بیراه تان را تقدیم شجره نامه حقیر کنید، باید عرض کنم قدری آهسته تر لطفا؛ صبر کنید با هم برویم به قول معروف!
اگر بخواهم سرعتم را خیلی زود به سرعت شما برسانم که اصطلاحاً با هم بتوانیم برویم، باید خیلی ساده عرض کنم که "آب خوردن برای بدن انسان مفید است؛ و بلکه ضروری است؛ صرف نظر از این مسئله که رهبری در مورد فواید آب خوردن بیاناتی داشته باشند یا نه!"
یا مثلا رعایت بهداشت برای سلامتی ضروری است؛ سوالی که مطرح است این است که آیا حتماً رهبری باید فتوا بدهند که بهداشت را رعایت کنید؟ تا ما رعایت کنیم؟ به عبارت کلی تر، آیا لازم است رهبری در کوچک ترین و دم دستی ترین موارد به جماعت تذکر بدهند؟
شاید بپرسید اصلاً نوشتن از این موضوع چه دردی را دوا میکند؟ یا بگویید چقدر موضوع سطحی است؛ و این قبیل حاشیه نویسی ها!
اما خوب که به قضیه نگاه کنیم، چندین پیامد خرد و کلان از این سوال و دغدغه برخواهد خاست!

1- جامعه از سطحی شدن به سمت عمق بیشتر و فرزانگی بیشتر میل خواهد کرد؛ توضیح خاصی هم لازم ندارد؛ واضح است که وقتی نیازهای حیاتی بدن تأمین شود(آب، اکسیژن؛ قدری نان)، بدن می تواند شروع کند به رشد و نمو ابعادش؛(عضلانی شدن و پرورش اندام اصطلاحاً)

2- فرصت پرداختن به موضوعات ضروری تر و با ثمرات بیشتر و همچنین با وسعت بیشتر برای همه آحاد جامعه فراهم خواهد شد؛ مثلاً وقتی همه خودشان فهمیدند "قوانین راهنمایی و رانندگی خوب است"، بدیهیست آمار تصادفات کاهش خواهد یافت و مثلاً کسی که قرار بود در تصادف کشته بشود، می تواند حالا برود و دانش کسب کند و فرصت فرهیخته شدن و دانشمند شدن را داشته باشد!

3- فرصت حمله به قشر معروف به حزب اللهی به دلیل اخباری گری از دشمنان گرفته خواهد شد و در مقابل، فرصت حمله به مواضع ضدفرهنگی و ضدبشری دشمن، بیشتر فراهم می شود؛ بدیهیست وقتی قشری که نماینده ی تفکر اسلامی (با ادعای کامل بودن دین و جامع ترین بودن)، خود به فکر بهتر شدن و برترین بودن حرکت کند، اولاً حزب اسلام و حزب ِ الله، سردمدار تفکر برتر خواهد بود و در عمل ظرفیت هایش را نشان خواهد داد و ثانیاً مضاف بر اینکه بهانه جویان را ساکت خواهد کرد، به نقطه ای خواهد رسید که به تفکرات متحجرانه ی غرب نیز حمله خواهد کرد و غرب (نه غرب جغرافیایی بلکه غرب تفکری که در همین کشور هم پیدا میکنید) در تنگنا قرار گرفته و دست برتر با حزبِ الله خواهد بود!

4- جامعه اسلامی تدریجاً به سمت تحقق تمام عیار احکام و موازین اسلام عزیز پیش خواهد رفت و ظرفیت تمدن سازی اسلام بیش از پیش در عمل نشان داده خواهد شد؛ یعنی به جای اینکه رهبری بگویند "ورزش کنید" یا "بروید شهید مطهری بخوانید"، از فرصت آزاد شده، در راستای صدور انقلاب، تدوین سبک زندگی اسلامی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و ... استفاده خواهد شد و اصطلاحاً کلاس کار، چندین درجه بالا می رود و بجای آموزش دبستان، جامعه در کلاس های دانشگاهی تحصیل خواهد کرد!

بگذارید در پایان، چندین مثال واقعی و رخداده را هم محض انبساط خاطرتان یادآور شوم:
تهذیب، تحصیل، ورزش
بهداشت
عمل به قوانین راهنمایی
عمل به قانون
مطالعه ی قرآن
مطالعه ی نهج البلاغه
شناخت دشمن و فراموش نکردن جنایاتش
و...
تا دلتان بخواهد از این گزاره ها در بیانات رهبری به چشم میخورد که صرف مسلمان بودن، کفایت میکرد تا ما به این ها مایل باشیم و عامل؛ حال آنکه جایگاه رفیع رهبری، مشغول این قبیل مسائل بدیهی و دم دستی شده است؛ چراکه وظیفه ی او و تکلیف او این گونه ایجاب کرده است برایش؛ و او عامل است به تکلیف خود؛ هرچند ما عامل نیستیم و نباشیم!

  • ضیاءالدین