رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

رستاخیز

رمز ماندن همین بود...

توضیح: روزگار بعضی ها را با خود برد و برخی در انتظار رفتن اند...اما بعضی هم خلاف عادت، ماندند و ماندند و ماندند...همانها که مردند،قبل از مردن...و در زمان حیات مادی، رستاخیز خود را خود رقم زدند و رمز ماندن شان همین بود...پس از رستاخیز، حیات، جاودانه میشود... {ضیاءالدین.ح}

پیام های کوتاه

تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی

ما که خودمان به تنهایی آنقدر "سواد" نداریم که شخصاً "بی سوادبازی" در بیاوریم و قدری توافق ژنو را "بی سوادانه" نقد کنیم؛ شاید بعداً قدری دانش "بی سوادی" را به دست آوردیم و ما هم نقد کردیم اما تا آن زمان، در همین حد که "بی سوادی" ما قد می دهد، از یکی از "دکترهای بی سوادی" که توافق نامه ژنو را نقد کرده، تصویری یافته ایم که اگر کسی خواست قدری طریق "بی سوادی" یاد بگیرد، راه هدایت بر او بسته نباشد؛
من الله توفیق

  • ضیاءالدین

انگار بعضی ها - بعضی از صاحبان کرسی نوکری مردم را می گویم- اصلاً حواسشان نیست حرف هایشان چه بار معنایی دارد؛ یارو آمده و با افتخار و به قول خودمان با کلی پُز گزارش می دهد که "من مسئول، با بالگرد به روستایی رفته ام و چنان دیده ام و چنان کرده ام و..."

البته قبل از هر چیزی، باید بگویم دست مریزاد که شمای مسئول یک دولتی را قبل از خودتان دیدید-بر خلاف دولت های قبل از خودش کارهایی میکرد- و یاد گرفتید که به جاهایی که محروم مانده اند و دورافتاده می گوییدشان هم باید سر زد و آن ها را هم آدم حساب کرد؛ واقعاً بین این کار و حرف آن رئیس جمهور که می گفت برخی از همین محرومین باید زیر چرخ سازندگی له بشوند از زمین تا آسمان است فاصله!

اما نکته کار اینجاست که وقتی می خواهی درد مردم را حس کنی، یکی از ابعاد زندگی همین مردم دور افتاده، "حمل و نقل و جابه جایی" است. اینکه این ها اصلاً راه سازی مناسب و در خوری برای شان صورت گرفته یا نه؟ اصلاً وسایل حمل و نقلی که در اختیارشان قرار گرفته، قابلیت جا به جا کردن نوع بشر را دارد یا نه؟ و...

خیلی فرق است بین آن کسی که با بالگرد به جاهایی می رود که مردم همانجا اگر بخواهند در راحت ترین مدل تردد کنند به خانه شان، همین بالگرد پر سر و صدا و پرلرزش را احتمالاً انتخاب خواهند کرد؛ نه قاطر و چارپایان را! اگر می خواهی دردش را بدانی و خود را از مردم می دانی، باید با همین چارپا یک بار به روستایشان بروی تا بفهمی دردشان چیست و زندگی شان چقدر با زندگی توی مسئول اختلاف دارد!!!


پ.ن: به بهانه گزارش فلان مسئول از شق القمرهایش که در صفحه ی فیس بوک خود منتشر کرده بود و از بالگردگردی اش در حد فتح الفتوح یاد می کرد.

پ.ن2: بدیهی است برای هر عقل سلیمی که منظور از بالگردگردی، آن زمانی نیست که مسئول مجبور است برای سرعت در کار مردم از این وسیله استفاده کند؛ و منظور اوقاتی است که او فوریتی در کارش ندارد؛ زلزله ای نیست؛ بلکه آمده تا درد مردم را حس کند؛ و به گمانم بدیهی است که اینکه به اسم مدیریت زمان و سرعت در این یک قلم کار بخواهد از این مدل پیروی نکند و آنجا هم بالگردگردی کند، نقض غرض خواهد شد!

پ.ن3: به گمانم می شد تیتر مطلب را سفرهای فیسبوکی هم گذاشت؛ هر چند می شود دیپلماسی عمومی یا خصوصی فیس بوک را قدری مجزا بررسی کرد و حق مطلب را آنجا بهتر ادا کرد.

  • ضیاءالدین
  پیکر شهید ناهی از منکر علی خلیلی فردا تشییع می‌شود



گاهی نوشتن از بعضی دردها، آنقدر سخت می شود که واژه ها را تاب معنی به دوش کشیدن نمی ماند؛
فقط می توانی بعضی عبارات و الفاظ را، نه در قالب جمله، که تنها هر آنطور که توان داری بنویسی!
"اینجا ایران؛ دارالقرای اسلام و تشیع"؛ "حکومت اسلام، بستر تحقق احکام اسلام"؛ "وظیفه دولت مردان، خدمت به مردم، مبتنی بر تکلیف اسلامی شان"؛ "کلام حضرت امیر(ع) که فرمود همه کارهای خیر در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره اند در برابر دریا"؛ "و دوباره، اینجا ایران، دارالقرای اسلام و تشیع"...


پ.ن: دست همه مان درد نکند؛ همه ما بچه مذهبی ها؛ همه ما مردم "شهید پرور"!!!
پ.ن2: به فاصله دو ساعت بعد از درج این مطلب، به لینک فارس نیوز که بالا قرار داده بودم مراجعه کردم و در کمال تعجب دیدم لینک حذف شده! علت چیه؟ خبر اشتباه بوده یا درج اون؟
لینک های مرتبط:
جهان نیوز:طلبه جانباز ناهی از منکر به شهادت رسید

علی خلیلی: هیچ کس پشت آدم نیست!


  • ضیاءالدین
هر صبح که برای صلاه بیدار میشوی، ...
هر صبح که برای کلاس درس بیدار میشوی ...
هر صبح که برای کار و "زندگی" بیدار می شوی...
.
.
.
باید باشد...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که از کجا آمده ای و به کجا قرار است بروی و چطور قرار است این آمدن و رفتن را بگذرانی...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که هر لحظه ات در جنگ بین خوبی و بدی هستی و انتخاب می کنی و می بری و می بازی...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا یادت باشد که هر لحظه خواب بیشتر تو، یعنی بیشتر پیش آمدن دشمن؛ چه دشمن بیرونی و خارجی و منافق باشد، چه دشمن درونی و نفس سرکش و جهل پرست خودت باشد؛ هر لحظه غفلت، یعنی پیش رفتن به سمت پرتگاه ها...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا هیچ لحظه ای، تا در این دنیا هستی، هیچ لحظه ای به معنای عافیت نباشد؛ که این دنیا، دار مکافات است و عرصه ی بلا و آزمایش...
این چفیه باید باشد، باید باشد تا زنده بمانی و اگر قرار است روزی بمیری، قبل از آن خودت، خودت را میرانده باشی تا مبادا برسد آن روزی که تو قبل از آنکه خودت را میرانده باشی، میرانده شوی که وامصیبت است اگر خدای نکرده آن بشود...
این چفیه باید باشد...

  • ضیاءالدین

20 سال قبل گفتی و ما نشنیدیم...

هدفِ تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد.

آن آقایى که خودش - به حسب آنچه که ما مى‌بینیم - خسرالدنیا و الآخره است، بر مى‌دارد مى‌نویسد که «ملت ایران خسر الدنیا و الآخره شده‌اند»! مى‌نویسند، و چاپ هم مى‌کنند که «مسلمانهاى عالم و از جمله ملت ایران، خسر الدنیا والآخره شدند.» چرا؟ چون با امریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسر الدنیا و الآخره بودن است؟! ملت ایران که توانست خود را از ذلّتِ وابستگى نجات دهد؛ توانست خود را از ذلّت و ننگ ارتباط و اتّصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوى و ارتباط با امریکا نجات دهد و این‌طور شجاعت و شهامت و سربلندى در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگى گام نهد، خسر الدنیا و الآخره است؟! این جوانان ما، این خانواده‌هاى مؤمن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسر الدنیا و الآخره‌اند؟! خودشان خسر الدنیا و الآخره‌اند! کسى که این را مى‌گوید، حقیقتاً خسر الدنیا و الآخره است. نه دنیا دارند، نه‌آخرت. دنیاشان، دنیاى نکبت؛ آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهى است. نسبت به‌مردم این حرفها را مى‌زنند و پخش هم مى‌کنند. براى چه پخش مى‌کنند؟ براى این‌که مردم رامتزلزل کنند؛ براى این‌که ایمان مردم را عوض کنند. این، کار کیست؟ کار همان دشمنى که استقلال اقتصادى به ضرر اوست، استقلال سیاسى به ضرر اوست؛ استقلال فرهنگى به ضرر اوست.



بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان1372/02/15

  • ضیاءالدین
حوصله عریض و طویل کردن مطلب را ندارم باز هم؛ فقط آمدم بگویم:

1- دین مبین اسلام، آمد تا بشر با کمترین درصد خطا، راه درست را بتواند بیابد؛ یعنی اعمالش برایش شر نشود؛ یعنی سر از دره در نیاورد و خار به پایش نرود و برسد به بهشتی که پر است از نعمات و خوشی ها و رضایت مندی ها.
2- احکامی از این دین عزیز صادر شد برای نیل به هدف بالا؛ احادیثی به گوش مردم رسید از زبان مبارک معصومین(ع) تا چراغ راهی باشند در این راه؛ بعد از گذشت حدود دو قرن از شهادت نبی خاتم(ص) بشریت از نعمت دیدن و ظهور معصوم محروم شد؛ و آخرین بقیة الله انگشت اشاره را به سمت مراجع و علما نشان داد که اینان اند کسانی که در طی طریق در زمانی که از ظهور من محرومید، شما را یاری خواهند داد.
3- کار که به دوش مراجع افتاد، هر کس به قدر توانش و تقوایش راهنما بود؛ یکی شد سیدروح الله موسوی خمینی(قدس سره) و یکی شد سیدعلی حسینی خامنه ای (مد ظله) و یکی شد فاضل لنکرانی(رض) و محمدتقی بهجت فومنی(قدس سره) و... . همه این بزرگواران در این امر، تلاش و اجتهاد بسیاری کرده اند تا راهی نشان دهند با کمترین درصد خطا!
4- در باب انتخاب مرجع تقلید برای آنانکه علم دین را کسب نکرده اند و به دنبال اجتهاد نرفته اند، فتاوایی که نگارنده تا کنون دیده، غالباً تکلیف را بر این قرار داده اند که "باید" از آنکه داناترین و "اعلم" است تبعیت کرد؛ و همچنین در باب احتیاط های واجب و ارجاع ها هم همینطور؛ چرا که عقل حکم میکند که حکم شخص داناتر، ضریب خطای کمتری دارد و مطمئن تر است!

همه این ها را گفتم تا برسم به اینجا که:
علیرغم جایگاه تقلید و حساسیت مسئله در عمل به تکلیف و نیل به هدف نهایی، آنچه امروز می بینم(و در وهله اول حداقل مشاهدات شخص من است؛ و در درجه بعد ممکن است قدری عمومیت هم پیدا کند بین افراد جامعه) این است که به جای این که این سوال "کدام مرجع تقلید اعلم است و احکام را بهتر فهم کرده؟" مطرح باشد، این سوال کاذب مطرح میشود که "کدام مرجع تقلید ساده تر و سهل تر است احکامش؟ کدام مرجع تقلید در امور اقتصادی راحت تر است؟ کدام در بحث صدای زن، تراشیدن ریش، صیغه ازدواج موقت، روزه، خمس و... آسان تر است؟"
مسئله جدیدی نیست؛ همه آشنا هستیم ظاهراً... اما مسئله این است که این حرف ها، بیشتر ناشی از عافیت طلبی است تا حق طلبی! و این بخشی از فعلیت یافتن ذهنیات عافیت طلبانه ماست! قدری حساب و کتاب کنید، بقیه فعلیت یافتن ها را هم خودتان براحتی پیدا میکنید احتمالاً...


توضیح کوتاه: عافیت طلبی یعنی مردمی که جنگ را پذیرفتند با تمام سختی هایش، امروز گفتمان رایج شان حقوق بیشتر و غذای بیشتر و ...(منظورم همین قشری است که غذا و مسکن و نیازهای اولیه اش تأمین است ولی هنوز دو قورت و نیمش هم باقیست؛ آن هم درشرایطی که خیلی ها در همین ها هم مشکل دارند؛ نتیجه چیزی جز این نمی شود که :" وقتی خودم نیاز دارم، چرا صدقه بدهم؟ چرا به فلانی کمک کنم؟ فلانی هم تلاش کند و غذا گیر بیاورد، مسکنش را تأمین کند و...")

  • ضیاءالدین
در این روزگاری که زندگی میکنیم، سوژه های جالبی داریم؛ میخواهم یکی از این موضوعات دم دستی را امروز کمی با نگاهی ساده و بی تکلف بررسی اجمالی کنم؛ و البته نه من حوصله مطول نوشتن دارم و نه شما حوصله مطول خواندن را احتمالا! لذا در مطلبی برد-برد با هم مفاهمه خواهیم کرد انشالله ؛)
مسئله ی مورد نظر، هم در شاخه ی سیاسی رخ میدهد، هم در شاخه علمی، هم اقتصادی، هم مذهبی و ... تا دلتان بخواهد خلاصه مبتلا به دارد؛ حتماً می پرسید چه مسئله ای است که اینقدر عام است؛ جواب چیزی نیست جز "چون رهبری گفته اند، پس باید..."
قبل از این که هر گونه فحش و بد و بیراه تان را تقدیم شجره نامه حقیر کنید، باید عرض کنم قدری آهسته تر لطفا؛ صبر کنید با هم برویم به قول معروف!
اگر بخواهم سرعتم را خیلی زود به سرعت شما برسانم که اصطلاحاً با هم بتوانیم برویم، باید خیلی ساده عرض کنم که "آب خوردن برای بدن انسان مفید است؛ و بلکه ضروری است؛ صرف نظر از این مسئله که رهبری در مورد فواید آب خوردن بیاناتی داشته باشند یا نه!"
یا مثلا رعایت بهداشت برای سلامتی ضروری است؛ سوالی که مطرح است این است که آیا حتماً رهبری باید فتوا بدهند که بهداشت را رعایت کنید؟ تا ما رعایت کنیم؟ به عبارت کلی تر، آیا لازم است رهبری در کوچک ترین و دم دستی ترین موارد به جماعت تذکر بدهند؟
شاید بپرسید اصلاً نوشتن از این موضوع چه دردی را دوا میکند؟ یا بگویید چقدر موضوع سطحی است؛ و این قبیل حاشیه نویسی ها!
اما خوب که به قضیه نگاه کنیم، چندین پیامد خرد و کلان از این سوال و دغدغه برخواهد خاست!

1- جامعه از سطحی شدن به سمت عمق بیشتر و فرزانگی بیشتر میل خواهد کرد؛ توضیح خاصی هم لازم ندارد؛ واضح است که وقتی نیازهای حیاتی بدن تأمین شود(آب، اکسیژن؛ قدری نان)، بدن می تواند شروع کند به رشد و نمو ابعادش؛(عضلانی شدن و پرورش اندام اصطلاحاً)

2- فرصت پرداختن به موضوعات ضروری تر و با ثمرات بیشتر و همچنین با وسعت بیشتر برای همه آحاد جامعه فراهم خواهد شد؛ مثلاً وقتی همه خودشان فهمیدند "قوانین راهنمایی و رانندگی خوب است"، بدیهیست آمار تصادفات کاهش خواهد یافت و مثلاً کسی که قرار بود در تصادف کشته بشود، می تواند حالا برود و دانش کسب کند و فرصت فرهیخته شدن و دانشمند شدن را داشته باشد!

3- فرصت حمله به قشر معروف به حزب اللهی به دلیل اخباری گری از دشمنان گرفته خواهد شد و در مقابل، فرصت حمله به مواضع ضدفرهنگی و ضدبشری دشمن، بیشتر فراهم می شود؛ بدیهیست وقتی قشری که نماینده ی تفکر اسلامی (با ادعای کامل بودن دین و جامع ترین بودن)، خود به فکر بهتر شدن و برترین بودن حرکت کند، اولاً حزب اسلام و حزب ِ الله، سردمدار تفکر برتر خواهد بود و در عمل ظرفیت هایش را نشان خواهد داد و ثانیاً مضاف بر اینکه بهانه جویان را ساکت خواهد کرد، به نقطه ای خواهد رسید که به تفکرات متحجرانه ی غرب نیز حمله خواهد کرد و غرب (نه غرب جغرافیایی بلکه غرب تفکری که در همین کشور هم پیدا میکنید) در تنگنا قرار گرفته و دست برتر با حزبِ الله خواهد بود!

4- جامعه اسلامی تدریجاً به سمت تحقق تمام عیار احکام و موازین اسلام عزیز پیش خواهد رفت و ظرفیت تمدن سازی اسلام بیش از پیش در عمل نشان داده خواهد شد؛ یعنی به جای اینکه رهبری بگویند "ورزش کنید" یا "بروید شهید مطهری بخوانید"، از فرصت آزاد شده، در راستای صدور انقلاب، تدوین سبک زندگی اسلامی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و ... استفاده خواهد شد و اصطلاحاً کلاس کار، چندین درجه بالا می رود و بجای آموزش دبستان، جامعه در کلاس های دانشگاهی تحصیل خواهد کرد!

بگذارید در پایان، چندین مثال واقعی و رخداده را هم محض انبساط خاطرتان یادآور شوم:
تهذیب، تحصیل، ورزش
بهداشت
عمل به قوانین راهنمایی
عمل به قانون
مطالعه ی قرآن
مطالعه ی نهج البلاغه
شناخت دشمن و فراموش نکردن جنایاتش
و...
تا دلتان بخواهد از این گزاره ها در بیانات رهبری به چشم میخورد که صرف مسلمان بودن، کفایت میکرد تا ما به این ها مایل باشیم و عامل؛ حال آنکه جایگاه رفیع رهبری، مشغول این قبیل مسائل بدیهی و دم دستی شده است؛ چراکه وظیفه ی او و تکلیف او این گونه ایجاب کرده است برایش؛ و او عامل است به تکلیف خود؛ هرچند ما عامل نیستیم و نباشیم!

  • ضیاءالدین

بدبختی

۲۲
بهمن

بعضی رفتارها وجود دارند در بین افراد مختلف، که از نظر ظاهری مشترک اند ولی خاستگاه و منشأ متفاوتی ممکنه داشته باشند؛ مثلاً از هر 10 نفر، مثلاً 16 نفرشان عاشق می شوند این روزها؛ (نمیخواهم بر سر لفظ "عاشق" چالش کنم؛ مسامحتاً همین که ملت در خیابان به آن عشق میگویند مرادم بود)؛ در این بین، هم عاشق دلسوخته دیده میشود، هم بعضی بوالهوس ها و هم بعضی آدم هایی که برای پاسخ بسیار عادی به نیاز عاطفی و... عاشق شده اند؛ همه را ما عاشق خطاب می کنیم معمولاً؛ اما اگر کمی با مقوله مشاوره ازدواج و این حرف ها مرتبط باشید، قطعاً می دانید:
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه، هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا


در این بین، کل این متن دارد هی به خودش فشار می آورد که بگوید بدا به حال آنهایی که کمی خاص اند و با عوام، در یک گروه قرار می گیرند و می شنوند هر آنچه که به عوام گفته می شود را بدون آن که عذری متوجه شان باشد...


  • ضیاءالدین

سبد کالا

۱۴
بهمن















------------

پی نوشت جهت اطلاع: اشتباهاً خالی نگذاشته ام جای متن را!

  • ضیاءالدین
پلان اول: دولت نهم و دهم؛ حمله ی همه جانبه ی رسانه های مکتوب و دیجیتال به دولت احمدی نژاد در پی حضور شخصی به نام صادق محصولی در بین وزرا؛ دغدغه ی خیرخواهانه ی رسانه ها در این حمله ی قربت الی الله، مبارزه با فساد اقتصادی و ثروت اندوزی دولتی و عدالت خواهی بود! ثروت شخص نامبرده، حدود 150میلیون دلار براورد گردیده بود؛ رقمی معادل حدود 200 میلیارد تومان در آن زمان

پلان دوم: دولت یازدهم؛ حمله ی همه جانبه ی رسانه های مکتوب و دیجیتال به دولت احمدی نژاد در پی به جریان افتادن پرونده شخصی به نام بابک زنجانی؛ وی از سرمایه داران بزرگ معرفی گردید و حتی در سیمای جمهوری اسلامی، هر چند هنوز اتهامش ثابت نشده بود، پرونده ای در موردش روی آنتن رفت؛ وی از عوامل دور زدن تحریم های غرب علیه ایران نیز معرفی شد؛ دغدغه ی خیرخواهانه ی رسانه ها در این حمله ی قربت الی الله، مبارزه با فساد اقتصادی و ثروت اندوزی دولتی و عدالت خواهی و رانت خواری بود!

پلان سوم: دولت یازدهم؛ تیتر برخی روزنامه ها از رانت خواری 650 میلیون یورویی در وزارت صنایع و زمزمه هایی از ثروت 1000 میلیاردی وزیر مسن وزارت خانه صنعت و معدن و تجارت و...! نه نام شخص رانت خوار به صورت الف ب پ ت گفته می شود، نه خبری از پیگیری های عملی(چیزی فراتر از لفظ "پیگیری می کنیم" و "آقای روحانی خودشان شخصاً پیگیر مسئله هستند" و...) و نه حمله ی قربت الی الله از طرف رسانه های خیرخواه نظام و کشور! فقط برخی سایت ها و قلیل روزنامه هایی سعی در افشای این رانت خواری دارند و نامه ی آقای معاون رئیس جمهور و ...؛ نویسنده صمیمانه با خود فکر میکند یالثارات توقیف شد، رانت خواری چیز بدی است؛ روحانی مچکریم و این قبیل تشویش های ذهنی!( این پلان فاقد بخش رنگی است!)

پلان صفرم: اخبار ضد و نقیض از پرونده ی مهدی هاشمی بهرمانی؛ این پرونده چندین سال است که به نظر می رسد پیشرفت چندانی در آن رخ نداده و نیمه کاره بر جای مانده است؛ نویسنده ترجیح می دهد مطلب خاصی از این پرونده ننویسد؛ چرا که آقای هاشمی هست، تا انقلاب هست و ایشان از برکات و ستون های انقلاب است! اصلش همین پلان هم نباید اینجا می افتاد؛ و نویسنده ترجیح میدهد نوشتن این مطالب را هم تکذیب کند!(این پلان کلاً فاقد است و تکذیب می شود!!!)


پ.ن:درود خدا بر جنبش دانشجویی همیشه عدالت خواه خدابیامرز که به بر بال ملائک نشست و آسمانی شد و دیگر به زمین بر نگشت و بی خبر ماند از عالم و آدم (همه تشکل های جنبش منظورم بود، نه فقط اونی که اسمش با عدالت مرتبطه که به نظرم همان ها عدل در امورشان کمتر نمود داشت گاهی)

مطلب مرتبط: ویدئو "دولت یازدهم و کمک به قاچاقچیان کالا"

  • ضیاءالدین