تا آخرش را نگاه کن! تا آخر!
من الله توفیق
- ۰ نظر
- ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۵۷
- ۵۱۲ نمایش
انگار بعضی ها - بعضی از صاحبان کرسی نوکری مردم را می گویم- اصلاً حواسشان نیست حرف هایشان چه بار معنایی دارد؛ یارو آمده و با افتخار و به قول خودمان با کلی پُز گزارش می دهد که "من مسئول، با بالگرد به روستایی رفته ام و چنان دیده ام و چنان کرده ام و..."
البته قبل از هر چیزی، باید بگویم دست مریزاد که شمای مسئول یک دولتی را قبل از خودتان دیدید-بر خلاف دولت های قبل از خودش کارهایی میکرد- و یاد گرفتید که به جاهایی که محروم مانده اند و دورافتاده می گوییدشان هم باید سر زد و آن ها را هم آدم حساب کرد؛ واقعاً بین این کار و حرف آن رئیس جمهور که می گفت برخی از همین محرومین باید زیر چرخ سازندگی له بشوند از زمین تا آسمان است فاصله!
اما نکته کار اینجاست که وقتی می خواهی درد مردم را حس کنی، یکی از ابعاد زندگی همین مردم دور افتاده، "حمل و نقل و جابه جایی" است. اینکه این ها اصلاً راه سازی مناسب و در خوری برای شان صورت گرفته یا نه؟ اصلاً وسایل حمل و نقلی که در اختیارشان قرار گرفته، قابلیت جا به جا کردن نوع بشر را دارد یا نه؟ و...
خیلی فرق است بین آن کسی که با بالگرد به جاهایی می رود که مردم همانجا اگر بخواهند در راحت ترین مدل تردد کنند به خانه شان، همین بالگرد پر سر و صدا و پرلرزش را احتمالاً انتخاب خواهند کرد؛ نه قاطر و چارپایان را! اگر می خواهی دردش را بدانی و خود را از مردم می دانی، باید با همین چارپا یک بار به روستایشان بروی تا بفهمی دردشان چیست و زندگی شان چقدر با زندگی توی مسئول اختلاف دارد!!!
پ.ن: به بهانه گزارش فلان مسئول از شق القمرهایش که در صفحه ی فیس بوک خود منتشر کرده بود و از بالگردگردی اش در حد فتح الفتوح یاد می کرد.
پ.ن2: بدیهی است برای هر عقل سلیمی که منظور از بالگردگردی، آن زمانی نیست که مسئول مجبور است برای سرعت در کار مردم از این وسیله استفاده کند؛ و منظور اوقاتی است که او فوریتی در کارش ندارد؛ زلزله ای نیست؛ بلکه آمده تا درد مردم را حس کند؛ و به گمانم بدیهی است که اینکه به اسم مدیریت زمان و سرعت در این یک قلم کار بخواهد از این مدل پیروی نکند و آنجا هم بالگردگردی کند، نقض غرض خواهد شد!
پ.ن3: به گمانم می شد تیتر مطلب را سفرهای فیسبوکی هم گذاشت؛ هر چند می شود دیپلماسی عمومی یا خصوصی فیس بوک را قدری مجزا بررسی کرد و حق مطلب را آنجا بهتر ادا کرد.
20 سال قبل گفتی و ما نشنیدیم...
هدفِ تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد.
آن آقایى که خودش - به حسب آنچه که ما مىبینیم - خسرالدنیا و الآخره است، بر مىدارد مىنویسد که «ملت ایران خسر الدنیا و الآخره شدهاند»! مىنویسند، و چاپ هم مىکنند که «مسلمانهاى عالم و از جمله ملت ایران، خسر الدنیا والآخره شدند.» چرا؟ چون با امریکا جنگیدند؛ مقصودش این است! این، خسر الدنیا و الآخره بودن است؟! ملت ایران که توانست خود را از ذلّتِ وابستگى نجات دهد؛ توانست خود را از ذلّت و ننگ ارتباط و اتّصال با رژیم منحوس دست نشانده فاسد پهلوى و ارتباط با امریکا نجات دهد و اینطور شجاعت و شهامت و سربلندى در دنیا از خود به نمایش بگذارد و در جاده آزادگى گام نهد، خسر الدنیا و الآخره است؟! این جوانان ما، این خانوادههاى مؤمن ما، این زن و مرد دلباخته دین و عاشق راه خدا، خسر الدنیا و الآخرهاند؟! خودشان خسر الدنیا و الآخرهاند! کسى که این را مىگوید، حقیقتاً خسر الدنیا و الآخره است. نه دنیا دارند، نهآخرت. دنیاشان، دنیاى نکبت؛ آخرتشان هم بلاشک، قهر و عذاب الهى است. نسبت بهمردم این حرفها را مىزنند و پخش هم مىکنند. براى چه پخش مىکنند؟ براى اینکه مردم رامتزلزل کنند؛ براى اینکه ایمان مردم را عوض کنند. این، کار کیست؟ کار همان دشمنى که استقلال اقتصادى به ضرر اوست، استقلال سیاسى به ضرر اوست؛ استقلال فرهنگى به ضرر اوست.
بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان1372/02/15
بعضی رفتارها وجود دارند در بین افراد مختلف، که از نظر ظاهری مشترک اند
ولی خاستگاه و منشأ متفاوتی ممکنه داشته باشند؛ مثلاً از هر 10 نفر، مثلاً
16 نفرشان عاشق می شوند این روزها؛ (نمیخواهم بر سر لفظ "عاشق" چالش کنم؛
مسامحتاً همین که ملت در خیابان به آن عشق میگویند مرادم بود)؛ در این بین،
هم عاشق دلسوخته دیده میشود، هم بعضی بوالهوس ها و هم بعضی آدم هایی که
برای پاسخ بسیار عادی به نیاز عاطفی و... عاشق شده اند؛ همه را ما عاشق
خطاب می کنیم معمولاً؛ اما اگر کمی با مقوله مشاوره ازدواج و این حرف ها
مرتبط باشید، قطعاً می دانید:
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه، هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا
------------
پی نوشت جهت اطلاع: اشتباهاً خالی نگذاشته ام جای متن را!